کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتو
لغتنامه دهخدا
فتو. [ ف َ ت َ ] (ص ) عربده جوی و مغرور. بصورت فنو هم آمده است . (برهان ). رجوع به فنو و فنودن شود.
-
فتو
لغتنامه دهخدا
فتو. [ ف ُ ت ُوو] (ع اِ) ج ِ فتی . (منتهی الارب ). رجوع به فتی شود.
-
واژههای همآوا
-
فطو
لغتنامه دهخدا
فطو. [ ف َطْوْ ] (ع مص ) سخت راندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تاریکی شب به همه جای رسیدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
فتی
لغتنامه دهخدا
فتی . [ ف َ تا ] (ع ص ، اِ) جوان . (منتهی الارب ). جوان نورسیده . (اقرب الموارد). ج ، فتیان ، فِتْیة، فِتْوة، فُتُو، فُتی ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : گفت معشوقی به عاشق کای فتی تو به غربت دیده ای بس شهرها. مولوی .به اماله نیز خوانند. (غیاث ): ...
-
الکترونیک
لغتنامه دهخدا
الکترونیک . [ اِ ل ِ رُ ] (فرانسوی ، اِ) شاخه ای است از مهندسی که در تئوری و وسایل و طرحهای مربوط به پخش و جذب الکترونها بحث می کند، و مباحث طرح شده در آن مسائلی از این قبیلند: لوله های الکترونی ، لوله ٔ اشعه ٔ کاتد، اطاقهای فتو الکتریک و امثال آن .ت...