کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فترت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فترت
لغتنامه دهخدا
فترت . [ ف َ رَ ] (ع اِ) فترة. رجوع به فترة شود.
-
واژههای مشابه
-
اهل فترت
لغتنامه دهخدا
اهل فترت . [ اَ ل ِ ف َ رَ ] (اِخ ) فرقه ای از شیعه ٔ امامیه که پس از رحلت امام یازدهم بفترت یعنی خالی ماندن زمان از وجود امام عقیده داشتند. (خاندان نوبختی ص 250).
-
واژههای همآوا
-
فترة
لغتنامه دهخدا
فترة. [ ف َ رَ ] (ع اِمص ) سستی . (منتهی الارب ). ضعف و شکستگی . (اقرب الموارد). || (اِ) زمان میان دو پیامبر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سمکه رعاده . (فهرست مخزن الادویه ). ماهیی است در رود نیل که اگر آن را با پای بسایی در پای سستی عارض شود و ...
-
فطرت
لغتنامه دهخدا
فطرت . [ ف ِ رَ] (ع اِمص ) آفرینش . (از منتهی الارب ) : در فطرت کاینات به وزیر و مشیر و معاونت و مظاهرت محتاج نگشت . (کلیله و دمنه ). رجوع به فطرة شود. || ابداع و اختراع . || (اِ) صفتی که هر موجود در آغاز خلقتش داراست . (فرهنگ فارسی معین ). خمیره . س...
-
فطرة
لغتنامه دهخدا
فطرة. [ ف ِ رَ ] (ع اِمص ) آفرینش . (ترجمان القرآن جرجانی ). || (اِ) سرشت که بچه بر آن آفریده در رحم . (منتهی الارب ). الجبلة المتهیئه لقبول الدین . (تعریفات ). || دین . (منتهی الارب ). || صدقه ٔ فطر. (ناظم الاطباء). آنچه برای سلامت تن در آغاز ماه شو...
-
فطرة
لغتنامه دهخدا
فطرة. [ ف ِ رَ تَن ْ ] (ع ق ) فطرتاً. از روی فطرت و طبیعت . از روی سرشت و خلقت . عادتاً. طبعاً.
-
جستوجو در متن
-
فترات
لغتنامه دهخدا
فترات . [ ف َ ت َ ] (ع اِ) ج ِ فَتْرت . (اقرب الموارد) : دل قوی دار که چنین فترات در جهان بسیار بوده است . (تاریخ بیهقی ). رجوع به فترت شود.
-
ثاقراطس
لغتنامه دهخدا
ثاقراطس . [ ] (اِخ ) العین زربی . از اطباء زمان فترت بین ابقراط و جالینوس است .
-
غولس
لغتنامه دهخدا
غولس . [ ] (اِخ )طارنطائی . یکی از اطبایی که در فترت میان بقراط و جالینوس بوده است . رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 33 شود.
-
طالیوس
لغتنامه دهخدا
طالیوس . (اِخ ) الاسکندرانی . یکی از فلاسفه ای است که در ایام فترت بین ابقراط و جالینوس میزیسته . (عیون الانباء ج 1 ص 36).
-
اخطیفون
لغتنامه دهخدا
اخطیفون . [ ] (اِخ ) یکی از اطباء که در فترت بین غورس و مینس میزیست . (عیون الانباء ج 1 ص 22).
-
ارتوقاه
لغتنامه دهخدا
ارتوقاه . [ ] (اِخ ) ابوآلغو از امرای دوره ٔ فترت پس از ابوسعید.(ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 149).