کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فترة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فترة
لغتنامه دهخدا
فترة. [ ف َ رَ ] (ع اِمص ) سستی . (منتهی الارب ). ضعف و شکستگی . (اقرب الموارد). || (اِ) زمان میان دو پیامبر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سمکه رعاده . (فهرست مخزن الادویه ). ماهیی است در رود نیل که اگر آن را با پای بسایی در پای سستی عارض شود و ...
-
واژههای همآوا
-
فترت
لغتنامه دهخدا
فترت . [ ف َ رَ ] (ع اِ) فترة. رجوع به فترة شود.
-
فطرت
لغتنامه دهخدا
فطرت . [ ف ِ رَ] (ع اِمص ) آفرینش . (از منتهی الارب ) : در فطرت کاینات به وزیر و مشیر و معاونت و مظاهرت محتاج نگشت . (کلیله و دمنه ). رجوع به فطرة شود. || ابداع و اختراع . || (اِ) صفتی که هر موجود در آغاز خلقتش داراست . (فرهنگ فارسی معین ). خمیره . س...
-
فطرة
لغتنامه دهخدا
فطرة. [ ف ِ رَ ] (ع اِمص ) آفرینش . (ترجمان القرآن جرجانی ). || (اِ) سرشت که بچه بر آن آفریده در رحم . (منتهی الارب ). الجبلة المتهیئه لقبول الدین . (تعریفات ). || دین . (منتهی الارب ). || صدقه ٔ فطر. (ناظم الاطباء). آنچه برای سلامت تن در آغاز ماه شو...
-
فطرة
لغتنامه دهخدا
فطرة. [ ف ِ رَ تَن ْ ] (ع ق ) فطرتاً. از روی فطرت و طبیعت . از روی سرشت و خلقت . عادتاً. طبعاً.
-
جستوجو در متن
-
فترت
لغتنامه دهخدا
فترت . [ ف َ رَ ] (ع اِ) فترة. رجوع به فترة شود.
-
فتور
لغتنامه دهخدا
فتور. [ ] (یونانی ، اِ) سمک . (فهرست مخزن الادویه ). فترة. رجوع به فترة شود.
-
فتوری
لغتنامه دهخدا
فتوری . [ ] (یونانی ، اِ) سمک . (فهرست مخزن الادویه ). فتور. فتره . رجوع به فتور و فتره شود.
-
شیطة
لغتنامه دهخدا
شیطة. [ ش َ طَ ](ع اِ) فترة. (ناظم الاطباء). رجوع به فترة شود. || غیبة. (ناظم الاطباء). رجوع به غیبة شود.
-
نأموس
لغتنامه دهخدا
نأموس .[ ن َءْ ] (ع اِ) فترة الصیاد. (معجم متن اللغة). کازه ٔ شکارچی . لغتی است در ناموس . رجوع به ناموس شود.
-
ناصر جرفادقانی
لغتنامه دهخدا
ناصر جرفادقانی . [ ص ِ رِ ج ُ ] (اِخ ) ابن خلیفةبن سعد، مکنی به ابوالشرف . از علمای قرن هفتم است . حمداﷲ مستوفی آرد «ابوالشرف جربادقانی صاحب ترجمه ٔ تاریخ یمینی عتبی و هو ناصربن خلیفةبن سعد المنشی . در اول فترة مغول نماند». (تاریخ گزیده ص 804).
-
ترپی
لغتنامه دهخدا
ترپی . [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) قسمی از ماهی که تازیان فِتَر و فترة گویند و رعا نیز گویند. (ناظم الاطباء). نام ایتالیائی آن ترپیلا و نوعی ماهی پهن است که به سفره ماهی شباهت تام دارد و در انتهای سراین جانور عضوی وجود دارد که بوسیله ٔ آن امواج الکتریکی ا...
-
خانات قراباغ
لغتنامه دهخدا
خانات قراباغ . [ ت ِ ق َ ] (اِخ ) نام طایفه ای است که بر قراباغ بین سالهای 1177 هَ . ق . و 1235 هَ . ق . حکومت کرده اند. اسامی آنها و تاریخ جلوسشان بدین قرار است :اسامی سال هجری ابراهیم خلیل 1177فترة 1211ابراهیم خلیل (مرتبه ٔ 2) 1211مهدی قلی خان 1221...