کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتح بن ادریس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتح بن ادریس
لغتنامه دهخدا
فتح بن ادریس . [ ف َح ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) ابن نصر کاتب ، مکنی به ابوالفضل وی در محرم سال 315 هَ . ق . درگذشت . او از جمله رواتی است که از الرمانی محمدبن یحیی ، و حمیدبن مسعدة روایت حدیث کرده است . (از ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 157).
-
واژههای مشابه
-
فتح باب
لغتنامه دهخدا
فتح باب . [ ف َ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از باز کردن در و گشاد کارها باشد. (برهان ) : گفته ناگفته کند از فتح باب تا از آن نی سیخ سوزد نی کباب . مولوی .بیا که فرقت تو چشم من چنان دربست که فتح باب وصالت مگر گشاید باز. حافظ.رجوع به فتح الباب...
-
فتح کردن
لغتنامه دهخدا
فتح کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گشادن . گشودن : دلیر آمدی سعدیا در سخن چو تیغت به دست است ، فتحی بکن . سعدی .رجوع به فتح شود.
-
فتح موصلی
لغتنامه دهخدا
فتح موصلی . [ ف َ ح ِ م َ / مو ص ِ ] (اِخ ) از بزرگان و متقدمان مشایخ موصل است . بشر حافی از نظیران اوست . هفت سال پیش از بشر حافی به سال 220 هَ . ق . از دنیا رفته است . روز عید اضحی در کوی ها می گذشت . آن قربانها دید که میکردند، گفت خدایا دانی که چی...
-
فتح نوآباد
لغتنامه دهخدا
فتح نوآباد. [ ف َ ح ِ نُو ] (اِخ ) نام قدیم دیهی در نزدیکی قم در ناحیه ٔ وازکیرود. (از ترجمه ٔ تاریخ قم ص 137).
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان فرمهین بخش فراهان شهرستان اراک است که در 21 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. دارای 15 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش جعفرآباد شهرستان ساوه که 35 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش راور شهرستان کرمان که در یکهزارگزی جنوب خاوری راور و یکهزارگزی راه فرعی راور به کوهبنان واقع است و 3 خانوار سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان که در 60 هزارگزی شمال سعیدآباد، سر راه مالروشهاب الدین به پاریز واقع است . جایی کوهستانی و دارای 25 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه که 62 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان که در یکهزارگزی شمال باختری کرمان و یکهزارگزی شمال راه فرعی کرمان به زرند واقع است . دارای 15 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان ، که در 3 هزارگزی باختر کرمان و دوهزارگزی جنوب راه فرعی کرمان به چترود واقع است . دارای 10 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان که در 14 هزارگزی خاور فرسفنج قرار دارد. سکنه ٔ آن 50 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قهستان بخش مرکزی شهرستان سیرجان که در 28 هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد، سر راه مالرو قنات نو به ده سراج واقع است . دارای 35 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).