کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتح آباد علیشاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتح آباد علیشاه
لغتنامه دهخدا
فتح آباد علیشاه . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس ، که در 109 هزارگزی شمال طبس قرار دارد. جلگه ای گرمسیر و دارای 24 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، شالی کاری ، پنبه ، ذرت ، و شغل اه...
-
واژههای مشابه
-
فتح باب
لغتنامه دهخدا
فتح باب . [ ف َ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از باز کردن در و گشاد کارها باشد. (برهان ) : گفته ناگفته کند از فتح باب تا از آن نی سیخ سوزد نی کباب . مولوی .بیا که فرقت تو چشم من چنان دربست که فتح باب وصالت مگر گشاید باز. حافظ.رجوع به فتح الباب...
-
فتح حضرت
لغتنامه دهخدا
فتح حضرت . [ ف َ ح َ رَ ] (اِخ ) ابن شخرف (یا شنجرف ) المروزی . رجوع به فتح بن شخرف شود.
-
فتح کردن
لغتنامه دهخدا
فتح کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گشادن . گشودن : دلیر آمدی سعدیا در سخن چو تیغت به دست است ، فتحی بکن . سعدی .رجوع به فتح شود.
-
فتح موصلی
لغتنامه دهخدا
فتح موصلی . [ ف َ ح ِ م َ / مو ص ِ ] (اِخ ) از بزرگان و متقدمان مشایخ موصل است . بشر حافی از نظیران اوست . هفت سال پیش از بشر حافی به سال 220 هَ . ق . از دنیا رفته است . روز عید اضحی در کوی ها می گذشت . آن قربانها دید که میکردند، گفت خدایا دانی که چی...
-
فتح نوآباد
لغتنامه دهخدا
فتح نوآباد. [ ف َ ح ِ نُو ] (اِخ ) نام قدیم دیهی در نزدیکی قم در ناحیه ٔ وازکیرود. (از ترجمه ٔ تاریخ قم ص 137).
-
فتح آبادرستاق
لغتنامه دهخدا
فتح آبادرستاق . [ ف َ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش نی ریز شهرستان فسا، که در 13 هزارگزی باختر نی ریز و یکهزارگزی شمال راه شوسه ٔ شیراز به نیریز قرار دارد و دارای 47 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
فتح ا
لغتنامه دهخدا
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن شیخ مظفرالدین علی ، معروف به شیخ فتح اﷲ. از شعرای قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری . وی از مادر، فرزند مولانا جلال الدین دوانی است . در جوانی کسب فضایل و کمالات حکمی و شعری نموده و طبع شعرش بغایت نیکو بود. در ایام طاعو...
-
فتح ا
لغتنامه دهخدا
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمودبن محمد العمری الانصاری البیلونی . از ادبای حلب بود. در سال 977 هَ . ق . متولد شد و در سال 1070 درگذشت . از او یک دیوان بر تفسیر بیضاوی و رساله ٔ دیگری بنام مجامیع به جا مانده است . (از اعلام زرکلی ص 765).
-
فتح ا
لغتنامه دهخدا
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن النحاس . شاعری روان طبع و مشهور از مردم حلب بود. از زادگاه خود به سیر و سفر پرداخت و از دمشق و قاهره و حجاز دیدن کردو سپس در مدینه مستقر گردید و جامه ٔ فقر پوشید و درویش شد. در مدینه به سال 1052 هَ . ق . / 1642 م ....
-
فتح ا
لغتنامه دهخدا
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) شیبانی ، فتح اﷲ خان ، فرزند محمد کاظم ، مکنی به ابوالنصر. در سال 1241 هَ . ق . / 1825 م . متولد شد و بخ سال 1308 هَ . ق . / 1890 م . درگذشت . وی از شاعران توانای دوره ٔ بازگشت است . خاندانش در کارهای لشکری و دیوانی عهد...
-
فتح ا
لغتنامه دهخدا
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) کاشی . صاحب تفسیر منهج الصادقین وشرح نهج البلاغه ، از شاگردان علی بن حسن زواره ای فقیه و مفسر عهد صفوی است . (از سبک شناسی بهار ج 3 ص 303).
-
فتح ا
لغتنامه دهخدا
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ )کاتب . امیر علیشیر نوایی نویسد: از جمله ٔ کاتبان بی نظیر مسلم است و جمیع خطوط را از غبار و ثلث و غیرهما به یک قلم مینویسد در غایت خوبی و زیبایی ، و کسی بسیار خوش صحبت است و بسیار اشعار استادان یاد دارد. سلطان صاحب قران ...
-
فتح ا
لغتنامه دهخدا
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) از شعرای قرن نهم هجری و معاصر میر علیشیر نوایی است . نوایی آرد: مولانا فتح اﷲ جوانی است که طبعش در معما خوبست . (از مجالس النفائس چ حکمت ص 252).