کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتحه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتحه
لغتنامه دهخدا
فتحه . [ ف َ ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِ) علامت حرکت فتح . (اقرب الموارد). زبر، و استعمال این نزد بصریان در مبنی و معرب هر دو آمده . (غیاث ). صورت آن در کتابت این است : «». (یادداشت بخط مؤلف ) : امروز بیامدی به صلحش کش فتحه و ضمه برنشاندی . سعدی .|| شکاف...
-
واژههای مشابه
-
فتحة
لغتنامه دهخدا
فتحة. [ ف ُ ح َ ] (ع اِ) فرجه . (اقرب الموارد). شکفتگی . (منتهی الارب ). || نازش مردم به چیزی که دارد، از ملک و ادب و از علم و هنر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
فتحات
لغتنامه دهخدا
فتحات . [ ف َ ت َ ] (ع اِ) ج ِ فتحه . رجوع به فتحه شود.
-
حرکات ثلاث
لغتنامه دهخدا
حرکات ثلاث . [ ح َ رَ ت ِ ث َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فتحه ، ضمه ، کسره . یا زبر، پیش ، زیر. مقابل سکون و جزم . حروف مصوته . رجوع به حرف مصوت و فتحه و زبر وکسره و زیر و ضمه و پیش و نیز رجوع به اعراب شود.
-
فاتح
لغتنامه دهخدا
فاتح . [ ت ِ ] (ع ص ) گشاینده . پیروز. ظفریاب . گیرنده ٔ شهر. || فتحه دهنده . (ناظم الاطباء).
-
قلیب
لغتنامه دهخدا
قلیب . [ ق ُ ل َ / ق َ ل َ ] (اِخ ) کوهی است بنی عامر را و گاهی قاف را فتحه دهند. (منتهی الارب ).
-
محرک
لغتنامه دهخدا
محرک . [ م ُ ح َرْ رَ ] (ع ص ) تحریک شده . برانگیخته شده . || هر کلمه که دارای دو فتحه و یا زیادتر باشد. (ناظم الاطباء).
-
محرکة
لغتنامه دهخدا
محرکة. [ م ُ ح َرْ رَ ک َ ] (ع ص ) مؤنث مُحَرَّک . رجوع به مُحَرَّک شود. || (اصطلاح لغویان ) کلمه ای که حرکت تمام حروف متحرک آن فتحه است . با فتحه ٔ همه ٔ حروف کلمه مگر حرف آخر. (یادداشت مرحوم دهخدا): برش محرکة؛ خجکهای سیاه ؛ حسنة محرکة، نیکی ؛ دحرج...
-
مشبع
لغتنامه دهخدا
مشبع. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) فتحه و کسره و ضمه که پر خوانده شود، یعنی از فتحه «الف » و از کسره «یا» و از ضمه «واو»پیدا گردد. (از ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل قبل معنی آخر شود. || جزوی که در آخر آن سبب است اگر الفی در آن افزایند آن را مشبع گویند. (المعجم...
-
شوب
لغتنامه دهخدا
شوب . [ ش َ ] (ع مص ) آمیختن . (منتهی الارب ). شیاب . (از اقرب الموارد). آمیختن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). آمیختگی . (یادداشت مؤلف ). || بعضی از نحویون آن را در حرکات اصطلاح کرده است که : اما فتحه ٔ مشوب به کسر،...
-
صیغه سازی
لغتنامه دهخدا
صیغه سازی . [ غ َ / غ ِ ] (حامص مرکب ) عمل صیغه ساز. بیان کردن اصل کلمه و چگونگی گرفتن صورت دوم از آن : ضرب در اصل الضرب بود مصدر بود خواستیم فعل ماضی بنا کنیم الف و لام را از اولش برداشتیم را و با را فتحه دادیم ضرب شد...
-
منون
لغتنامه دهخدا
منون . [ م ُ ن َوْ وَ ] (ع ص ) اسم باتنوین . (منتهی الارب ). تنوین داده شده . (آنندراج ) (غیاث ). به تنوین کرده . تنوین و آن دو ضمه و دو فتحه و دو کسره است که اُن [ اٌ ] و اِن [ ا ] و اَن [ اً ] تلفظ شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). دارای تنوین . (ناظم ال...
-
ممال
لغتنامه دهخدا
ممال . [ م ُ ] (ع ص ) اماله کرده شده ، یعنی الف را یاء و فتحه را کسره خوانده . (ناظم الاطباء). کلمه ای که در آن صورت «آ» به «ای » تبدیل شده باشد، چون : حجیب ، کتیب و رکیب که ممال حجاب ، کتاب و رکاب است . و رجوع به اماله شود.