کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فایده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فایده
لغتنامه دهخدا
فایده . [ ی ِ دَ / دِ ] (از ع ، اِ) فائدة. سود. بهره . نتیجه : این قصه هرچند دراز است در او فایده هاست . (تاریخ بیهقی ).گرچه موش از آسیا بسیار دارد فایده بیگمان روزی فروکوبد سرش خوش آسیا. ناصرخسرو.امید بسته برآمد ولی چه فایده ، زآنک امید نیست که عمر ...
-
واژههای مشابه
-
بی فایده
لغتنامه دهخدا
بی فایده . [ ی ِ دَ / دِ ] (ص مرکب ) (از: بی + فایده ) بی مصرف . بیهوده . بی اثر و بی حاصل . (ناظم الاطباء). غیر مفید. ناسودمند : بپذیر ز حجت سخن که شعرش بی فایده و بی عرز (؟) نباشد. ناصرخسرو.و بیش سخن بی فایده نگوید و نابوده نجوید. (سندبادنامه ص 185...
-
جستوجو در متن
-
بلافایدة
لغتنامه دهخدا
بلافایدة. [ ب ِ ی ِ دَ ] (ص مرکب ) (از: ب + لا(نفی ) + فایده ) بدون فایده . بی فایده . بی سود. (فرهنگ فارسی معین ).
-
سگ دوی
لغتنامه دهخدا
سگ دوی . [ س َ دَ / دُ ] (حامص مرکب ) تکاپوی و جستجوی بی فایده . (آنندراج ). دوندگی بی فایده و بی ثمر. (ناظم الاطباء).
-
دخل کردن
لغتنامه دهخدا
دخل کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عایدی آوردن . فایده دادن . || عایدی داشتن . فایده بهم رسانیدن .
-
پهلو داشتن
لغتنامه دهخدا
پهلو داشتن . [ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) نفع و فایده داشتن . نفع و فایده دادن بکسی . مفید بودن . خلاف بی پهلوئی .
-
سودجو
لغتنامه دهخدا
سودجو. (نف مرکب ) سودطلب . نفعجو. فایده خواه .
-
متذلغ
لغتنامه دهخدا
متذلغ. [ م ُ ت َ ذَل ْ ل ِ ](ع ص ) امر متذلغ؛ کار بی فایده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کار بی فایده و بی سود. (ناظم الاطباء).
-
بی فیض
لغتنامه دهخدا
بی فیض . [ ف َ / ف ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + فیض ) بی خیر. کسی که فایده ونیکی او به دیگران نرسد و از وجود وی فایده برای کسی مترتب نگردد. (ناظم الاطباء). و رجوع به فیض شود.
-
نتیجه داشتن
لغتنامه دهخدا
نتیجه داشتن . [ ن َ ج َ / ج ِ ت َ ] (مص مرکب ) مفید بودن . حاصل و فایده داشتن .
-
لاحاصل
لغتنامه دهخدا
لاحاصل . [ ص ِ ] (ع ص مرکب ) بی حاصل . بی فایده . بی سود.
-
مکساب
لغتنامه دهخدا
مکساب . [ م ِ] (ع ص ) فایده برنده و سودگیرنده . (ناظم الاطباء).
-
بی فایدگی
لغتنامه دهخدا
بی فایدگی . [ ی ِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت بی فایده . بی فائدگی . بی مصرفی .