کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فأل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فأل
لغتنامه دهخدا
فأل . [ ف َءْل ْ ] (ع اِ) فال . رجوع به فال شود.
-
واژههای مشابه
-
فال
لغتنامه دهخدا
فال . (اِ) کپه . بخش بخش چیزی (چهارچهاریا بیشتر یا کمتر)، چنانکه گویند: گردو فالی یک قران ، یا گردوی تازه فالی صنار. (یادداشت بخط مؤلف ).- فال فال کردن ؛ به توده های جدا قسمت کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).|| مچر. یک دانه تخم مرغ که در جایی گذارند تا ...
-
فال
لغتنامه دهخدا
فال . (اِخ ) دهی است از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 71 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و کنار راه فرعی لار به گله دار واقع است . جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 685 تن سکنه است . آب آنجا ازچاه تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و حبوبات و ش...
-
فال
لغتنامه دهخدا
فال . (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 61 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است . دامنه ای گرمسیر و دارای 252 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه مالرو دارد...
-
فال
لغتنامه دهخدا
فال . (ع اِ) در عربی فَأل با همزه . شگون . ضد طیره ، بمعنی نیک و بد هر دو استعمال نمایند. (منتهی الارب ). اغور. آغال . شگون . (ناظم الاطباء) : من این نامه فرخ گرفتم به فال همی رنج بردم به بسیار سال . فردوسی .جهانجوی را آن بد آمد به فال بفرمود کش سر ...
-
فال فال
لغتنامه دهخدا
فال فال . (ق مرکب ) بخش بخش . قسمت قسمت . چندتاچندتا. کپه کپه .- فال فال کردن ؛ کپه کپه کردن .رجوع به فال شود.
-
نیک فال
لغتنامه دهخدا
نیک فال . (ص مرکب ) خجسته فال . نیک اختر. (ناظم الاطباء). خوش طالع. (فرهنگ فارسی معین ). میمون . خجسته . فرخنده : یافتستی روزگار امروز کن خویشتن را نیک روز و نیک فال . ناصرخسرو.به تدبیر پیران بسیارسال به دستوری اختر نیک فال . نظامی .بدانست پیغمبر نیک...
-
فال دیدن
لغتنامه دهخدا
فال دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) فال گرفتن . رجوع به فال و فال بین شود.
-
فال زدن
لغتنامه دهخدا
فال زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) فال گرفتن . طالعبینی : بر قرعه ٔ چار حد کویت فالی زنم ازبرای رویت . نظامی .به فرخندگی فال زن ماه و سال که فرخ بود فال فرخ به فال . نظامی .از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریادرسی می آید. حافظ.رجوع به ف...
-
فال سبحه
لغتنامه دهخدا
فال سبحه . [ ل ِ س ُ ح َ / ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) استخاره ٔ مشهور که از سبحه گیرند. (آنندراج ) : اختر دلیل و صدق سبیل و قضا وکیل در بند فال سبحه ٔ صددانه ام هنوز. نظیری .رجوع به استخاره شود.
-
فال سنگک
لغتنامه دهخدا
فال سنگک . [ ل ِ س َ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طرق ؛ فال سنگک زدن کاهن . (از منتهی الارب ). گروهی از کاهنان از روی سنگریزه ها و حبوب و دانه ها چون گندم و هسته غیبگویی می کنند. (از مقدمه ٔ ابن خلدون ترجمه ٔ محمدِ پروین گنابادی ج 1 ص 198). و آنان ...
-
فال شانه
لغتنامه دهخدا
فال شانه . [ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فالی است که از شانه برگیرند. (آنندراج ) : گشادِ عقده ٔ اخگر بود در طالع سوزم که فال شانه امشب از خیال زلف اودیدم . عبداللطیف خان .خواهد فتاد دامن زلفش به دست مااین فال را ز شانه ٔ شمشاد دیده ایم ....
-
فال طغرا
لغتنامه دهخدا
فال طغرا. [ ل ِ طُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فالی است بدین ترتیب که اگر با نیت طلب خیر قرآن را بگشایند و بر ابتدای صفحه ٔ قرآن مجید «بسم اﷲ» یا اسم حق تعالی درآید مبارک است . (از آنندراج ) (غیاث ).
-
فال قهوه
لغتنامه دهخدا
فال قهوه . [ ل ِ ق َهَْ وَ / وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فالی که از اشکال پیداآمده بر ظرف یا فنجان قهوه گیرند، پس از آنکه قهوه را بنوشند و مدتی قهوه خوری را وارونه گذارند. (یادداشت بخط مؤلف ).