کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فال سنگک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فال سنگک
لغتنامه دهخدا
فال سنگک . [ ل ِ س َ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طرق ؛ فال سنگک زدن کاهن . (از منتهی الارب ). گروهی از کاهنان از روی سنگریزه ها و حبوب و دانه ها چون گندم و هسته غیبگویی می کنند. (از مقدمه ٔ ابن خلدون ترجمه ٔ محمدِ پروین گنابادی ج 1 ص 198). و آنان ...
-
واژههای مشابه
-
فأل
لغتنامه دهخدا
فأل . [ ف َءْل ْ ] (ع اِ) فال . رجوع به فال شود.
-
فال فال
لغتنامه دهخدا
فال فال . (ق مرکب ) بخش بخش . قسمت قسمت . چندتاچندتا. کپه کپه .- فال فال کردن ؛ کپه کپه کردن .رجوع به فال شود.
-
نیک فال
لغتنامه دهخدا
نیک فال . (ص مرکب ) خجسته فال . نیک اختر. (ناظم الاطباء). خوش طالع. (فرهنگ فارسی معین ). میمون . خجسته . فرخنده : یافتستی روزگار امروز کن خویشتن را نیک روز و نیک فال . ناصرخسرو.به تدبیر پیران بسیارسال به دستوری اختر نیک فال . نظامی .بدانست پیغمبر نیک...
-
فال دیدن
لغتنامه دهخدا
فال دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) فال گرفتن . رجوع به فال و فال بین شود.
-
فال زدن
لغتنامه دهخدا
فال زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) فال گرفتن . طالعبینی : بر قرعه ٔ چار حد کویت فالی زنم ازبرای رویت . نظامی .به فرخندگی فال زن ماه و سال که فرخ بود فال فرخ به فال . نظامی .از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریادرسی می آید. حافظ.رجوع به ف...
-
فال سبحه
لغتنامه دهخدا
فال سبحه . [ ل ِ س ُ ح َ / ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) استخاره ٔ مشهور که از سبحه گیرند. (آنندراج ) : اختر دلیل و صدق سبیل و قضا وکیل در بند فال سبحه ٔ صددانه ام هنوز. نظیری .رجوع به استخاره شود.
-
فال شانه
لغتنامه دهخدا
فال شانه . [ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فالی است که از شانه برگیرند. (آنندراج ) : گشادِ عقده ٔ اخگر بود در طالع سوزم که فال شانه امشب از خیال زلف اودیدم . عبداللطیف خان .خواهد فتاد دامن زلفش به دست مااین فال را ز شانه ٔ شمشاد دیده ایم ....
-
فال طغرا
لغتنامه دهخدا
فال طغرا. [ ل ِ طُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فالی است بدین ترتیب که اگر با نیت طلب خیر قرآن را بگشایند و بر ابتدای صفحه ٔ قرآن مجید «بسم اﷲ» یا اسم حق تعالی درآید مبارک است . (از آنندراج ) (غیاث ).
-
فال قهوه
لغتنامه دهخدا
فال قهوه . [ ل ِ ق َهَْ وَ / وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فالی که از اشکال پیداآمده بر ظرف یا فنجان قهوه گیرند، پس از آنکه قهوه را بنوشند و مدتی قهوه خوری را وارونه گذارند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
فال کردن
لغتنامه دهخدا
فال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فال زدن . فال گرفتن . (یادداشت بخط مؤلف ) : واین فالی بود که ... بکرده بودند و فال کرده چون کارکرده بود. (از تاریخ سیستان ، یادداشت بخط مؤلف ).
-
فال کلند
لغتنامه دهخدا
فال کلند. [ ل ِ ک ُ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحب آنندراج آرد: یکی از ایرانیان می گفت که شخصی سر و روی خود پوشیده ، نهانی بر در خانه ٔ بیگانه رود و غربالی با کلندی همراه دارد و غربال را با کلند مینوازد و صاحب خانه چیزی را از مأکول یا مشروب در ...
-
فال گذاشتن
لغتنامه دهخدا
فال گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) چند تا میوه را بالای هم چیدن ، و آن چنانست که میوه فروشان در وقت وفور میوه برگهای سبز را بالای سینی فراشی گسترده ، چند تا میوه بر روی هم می چینند و اندک اندک بر روی سینی فاصله داده هر جا چند تای دیگر میگذارند، و آن...
-
فال گرفتن
لغتنامه دهخدا
فال گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) فال زدن : کسی در عشق فال بد نگیردوگر گیرد برای خود نگیرد. نظامی .چرخ از رخ مه جمال گیردمجنون به رخ تو فال گیرد. نظامی .رجوع به فال زدن شود.