کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاعل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاعل
لغتنامه دهخدا
فاعل . [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) کننده ٔ کار. عمل کننده .ج ، فاعلون ، فَعَلة. (از اقرب الموارد) : تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل . منوچهری .|| (اصطلاح نحو) آنچه فعل یا شبه فعل را به آن نسبت دهند. (تعریفات ). نزد نحویان چیزی است که فعل...
-
واژههای مشابه
-
فاعل خاص
لغتنامه دهخدا
فاعل خاص . [ ع ِ ل ِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فاعلی است که منشاء صدور فعل واحد بر وتیره ٔ واحد باشد. در مقابل فاعل عام که منشاء صدور افعال متکثره است ، و به عبارت دیگر هرگاه فاعل مبدء صدور یک فعل خاص باشد و همیشه منشأیت صدور فعل آن یکسان باشد...
-
فاعل مختار
لغتنامه دهخدا
فاعل مختار. [ ع ِ ل ِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در مقابل فاعل بالجبر است ، و آن عبارت از فاعلی است که منشاء فاعلیت او علم و اراده به اضافه ٔ اختیار باشد به نحوی که هرگاه بخواهد فعلی را انجام دهد و اگر نخواهد انجام ندهد. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی )...
-
فاعل ناقص
لغتنامه دهخدا
فاعل ناقص . [ ع ِ ل ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فاعلی است که صدور فعل از او مسبوق به مقدمات و اموری چند و به عبارت دیگر حصول اثر از آن منوط و متوقف بر حرکات و معداتی باشد. درمقابل فاعل تام که بدون معدات و امور دیگر منشاء صدور فعل است . (از فرهنگ ...
-
فاعل المختار
لغتنامه دهخدا
فاعل المختار. [ ع ِ لُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) کسی که بتواند کاری را با قصد و اراده ٔ خود انجام دهد. (تعریفات ). رجوع به فاعل مختار شود.
-
فاعل النهار
لغتنامه دهخدا
فاعل النهار. [ ع ِ لُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) سازنده ٔ روز. لقبی است که شیخ اشراق به خورشید داده است . رجوع به مجموعه ٔ دوم مصنفات شیخ اشراق چ هنری کربین ص 150 شود.
-
اسم فاعل
لغتنامه دهخدا
اسم فاعل . [ اِ م ِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در نزد نحویان اسم مشتقی را گویند که بر چیزی اطلاق گردد که فعل از آن سرزده باشد. و بااین تعریف همه ٔ صفات مشبهة و تفضیل و مبالغه خارج میشود. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. سیوطی در البهجة المرضیة ف...
-
حرف فاعل
لغتنامه دهخدا
حرف فاعل . [ ح َ ف ِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پساوند صفت فاعلی . شمس قیس گوید: کاف و الف و راء است که در اواخر افعال معنی فاعلیت دهد، چنانکه کردگار و آفریدگار و آموزگار ودر اواخر اسماء و صفات معنی نعت دهد، چنانکه سازگارو کامگار و آموختگار و نزد...
-
واژههای همآوا
-
فائل
لغتنامه دهخدا
فائل . [ ءِ ] (ع اِ) گوشت تندی و رگ ، یا آن رگ ران است . (آنندراج ) (اقرب الموارد). گوشت نزدیک اندرون . (منتهی الارب ). || (ص ) رجل فائل الرأی ؛ مرد ضعیف عقل . (اقرب الموارد).
-
فعال
لغتنامه دهخدا
فعال . [ ف َ ] (ع اِ) دسته ٔ تبر و تیشه و جز آن . ج ، فُعُل . || کرم و جوانمردی . || کردار نیکو یا در خیر یا در شر هر دو استعمال کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بفتح اول برای فاعل مفرد است و اگر فاعل بیش از یک باشد بکسر اول آید: هم حسان الفعا...
-
فعال
لغتنامه دهخدا
فعال . [ ف َ ل ِ ] (ع اِ فعل )امرست یعنی بکن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
فعال
لغتنامه دهخدا
فعال . [ ف َع ْ عا ] (ع ص ) بسیار کننده . کاری . پرکار. (فرهنگ فارسی معین ) : تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل . منوچهری .- عقل فعال ؛ عقل دهم . عقل فیاض . روح القدس .(از فرهنگ فارسی معین ) : غواص چه چیز عقل فعال شاینده بعقل یک ...
-
فعال
لغتنامه دهخدا
فعال . [ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ فعل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فعلی که از دو فاعل باشد مانند. مَرَّ. || دسته ٔ تبر. (از اقرب الموارد). رجوع به فَعال شود.