کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاطر
لغتنامه دهخدا
فاطر. [ طِ ] (ع ص ) آفریننده . خالق . (زمخشری ). || آغازکننده در کار. (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . نوآفریننده . (مهذب الاسماء).- فاطرالسموات ؛ ابن عباس گوید: من نمیدانستم که فاطرالسموات چیست تا اینکه روزی دو اعرابی به نزد من...
-
واژههای همآوا
-
فاتر
لغتنامه دهخدا
فاتر. [ ت ِ ] (ع ص ) سست . زبون . ناتوان . || آب فاتر؛ آب نیمگرم . || خاطر فاتر؛ هوش کند و کم ادراک . (ناظم الاطباء). || طَرْف فاتر؛ چشمی که حدت نظر نداشته باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به فترت شود.
-
جستوجو در متن
-
نوآفرین
لغتنامه دهخدا
نوآفرین . [ ن َ / نُو ف َ ] (نف مرکب )مبدع . فاطر. نوآفریننده . (یادداشت مؤلف ). نوآور.
-
ملائکة
لغتنامه دهخدا
ملائکة. [ م َ ءِ ک َ ] (اِخ ) سوره ٔ سی وپنجم از قرآن ، مکیه و آن چهل وپنج آیت است ، پس از «سبا» و پیش از «یس ». سوره ٔ فاطر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ملائکة
لغتنامه دهخدا
ملائکة. [ م َ ءِ ک َ ] (ع اِ) ج ِ مَلَک . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ ملک و به صورت ملئکة نیز نویسند. (از اقرب الموارد) : قل لو کان فی الارض ملائکة یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولا. (قرآن 95/17). الحمد للّه فاطر...
-
اصحاب روحانیات
لغتنامه دهخدا
اصحاب روحانیات . [ اَ ب ِ نی یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روحانی بضم منسوب به روح است که جوهری مجرد باشد و روحانی بفتح منسوب به رَوح است که حالت خاصی از حالات روح است وبنابرین روح و رَوح نزدیک بهم اند. و در اینجا کلمه منسوب به روح بضم است . مذهب این...
-
آفریننده
لغتنامه دهخدا
آفریننده . [ ف َ ن َن ْ دَ / دِ ] (اِخ ) آنکه آفریند. آنکه خلق کند. نامی از نامهای خدای تعالی . خالق . وجودبخشنده . آفریدگار. باری . فاطر. خلاق . ذاری . (ربنجنی ). جهان آفرین . مبدع . موجد. مکوّن . منشی : چنین گفت کای داور دادِ پاک توئی آفریننده ٔ با...
-
اطرار
لغتنامه دهخدا
اطرار. [ اِ ] (ع مص ) اطرار فلان ؛ اسقاط وی ، گویند: ضربه فَأطَرَّ یده . (از اقرب الموارد). اطرّ یده فطرّت ؛ سقطت . (متن اللغة). اطر اﷲ ید فلان و اطنها، فطرّت و طنّت ؛ ای سقطت . و ضربه فأطَرَّ یده ؛ ای قطعها و اندرها. (لسان العرب ). اطرار دست کسی ؛...
-
آفریدگار
لغتنامه دهخدا
آفریدگار. [ ف َ دْ / دَ / دِ ] (اِخ ) آفریده گار. نامی از نامهای خدای تعالی . خالق . (ربنجنی ) (دهار). باری . (مهذب الاسماء). فاطر. صانع. (ربنجنی ) (مهذب الاسماء). خلاق . (السامی فی الاسامی ). آفریننده . پدیدآرنده ٔ همه : آفریدگار... عالم اسرار است و...
-
خالق
لغتنامه دهخدا
خالق . [ ل ِ ] (ع ص ) نو بیرون آورنده بر مثال سابق . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آفریدگار. (مهذب الاسماء). آفریننده . مقابل مخلوق . مُوجِد. مُبدِع بوجودآورنده . فاطر. ج ، خالقون ، خالقین : هل من خالق غیر اﷲ. (قرآن 3/35). || از صفات باری...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [اَل ْ لاه ] (اِخ ) خدای سزای پرستش . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ تهذیب عادل ). علم است برای ذات واجب الوجود. (متن اللغة). نام خداوند تبارک و تعالی . اصل این کلمه الاه (اله ) بود، الف و لام تعریف بدان درآمد و همزه بجهت تخفیف افتاد و «اﷲ» گردید....
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) نصراﷲبن محمد جَزَری مکنی به ابوالفتح ، معروف به ابن اثیر. ابن اثیرکنیت سه برادر از دانشمندان ادب و تاریخ و حدیث و جز آن است (رجوع به ابن اثیر شود). برادر مِهین : مجدالدین مبارک بن ابی الکرم محمدبن محمد جزری . برادر میان...
-
خدا
لغتنامه دهخدا
خدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده است : پهلوی متأخر xvatay ، پهلوی اشکانی xvatadh ، پازند « xvadaiهوبشمان ص 54 ح » «مسینا 139...