کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاصله 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تایلر
لغتنامه دهخدا
تایلر. [ ل ُ ] (اِخ ) بروک . ریاضی دان مشهور انگلیسی است که در سال 1685 م . در «ادمونتون » متولد شد و بسال 1731 در «لندن » درگذشت . وی مدتی از دوران اولیه ٔ زندگی خود را بترتیب ، صرف مطالعه در موسیقی ، نقاشی ، علم حقوق ، فلسفه ، فیزیک و هندسه کرد و د...
-
بلافاصلة
لغتنامه دهخدا
بلافاصلة. [ ب ِ ص ِ ل َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا(نفی ) + فاصله ) بدون فاصله . بدون آنکه فاصله ای (مکانی ) باشد. متصل . (فرهنگ فارسی معین ). ملاصق . || فوراً. (فرهنگ فارسی معین ). بی درنگ . بی آنکه فاصله ای (زمانی ) باشد.
-
قلاتو
لغتنامه دهخدا
قلاتو. [ ] (اِخ ) قریه ای است که بیش از چهار فرسنگ از جنوب فرک فاصله دارد. (از فارس نامه ).
-
دور استادن
لغتنامه دهخدا
دور استادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) دور ایستادن . فاصله گرفتن . با فاصله استادن . (یادداشت مؤلف ) : یک از دیگر استاد و آنگاه دور پر از درد باب و پر از رنج پور.فردوسی .
-
دورپرواز
لغتنامه دهخدا
دورپرواز. [ پ َ ] (ص مرکب ) که به مسافت دور پرواز کند. که تا فاصله های بسیار پرواز کند. که تواند به فاصله ٔ بسیار بپرد. کبوتران دورپرواز. که نیروی پرواز به دوردست دارد: آئروپلانهای (هواپیماهای ) دورپرواز. (از یادداشت مؤلف ).
-
تافرکنیت
لغتنامه دهخدا
تافرکنیت . [ ] (اِخ ) بندری است به اسپانی و از آن تا قلعه ٔ تابحریت 8 میل فاصله است . رجوع به حلل السندسیه جزء1 ص 69 شود.
-
قنصل
لغتنامه دهخدا
قنصل . [ ق ُ ص ُ ] (اِخ ) قلعه ای است از یمن و تا صنعاء دو روز فاصله دارد. (معجم البلدان ).
-
نامشة
لغتنامه دهخدا
نامشة. [ م ِ ش َ ] (اِخ ) از روستاهای طبرستان است . فاصله ٔ آن تا ساری بیست فرسخ است . (از معجم البلدان ).
-
مسافات
لغتنامه دهخدا
مسافات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مسافة. فاصله ها. بعدها. دوریها. رجوع به مسافة و مسافت شود.
-
بین السجدتین
لغتنامه دهخدا
بین السجدتین . [ ب َ نَس ْ س َ دَ ت َ ] (ع ق مرکب ) میان دو سجده . در فاصله ٔ دو سجده .
-
بین السطور
لغتنامه دهخدا
بین السطور. [ ب َ نَس ْ س ُ ] (ع ق مرکب )میان سطرها. لابلای سطرها. در فاصله ٔ سطرهای نوشته .
-
بیشة
لغتنامه دهخدا
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) از اعمال مکه پایین یمن . فاصله ٔ آن تا مکه پنج مرحله است . (از معجم البلدان ).
-
غرمینوی
لغتنامه دهخدا
غرمینوی . [ غ ُ ] (اِخ ) از رستاق مایمرغ است به فاصله ٔ دو یاسه فرسخ از سمرقند. (از انساب سمعانی ورق 407 ب ).
-
غولقان
لغتنامه دهخدا
غولقان . [ غ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است به مرو. (منتهی الارب ). قریه ای است از نواحی مرو، و از مرو پنج فرسخ فاصله دارد. (از معجم البلدان ).
-
فاضجة
لغتنامه دهخدا
فاضجة. [ ض ِ ج َ ] (اِخ ) قطعه زمینی در بین کوههای ضریة، و در بین این دو محل نه میل فاصله است . (معجم البلدان ).