کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاصل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاصل
لغتنامه دهخدا
فاصل . [ ص ِ ] (ع ص ) جداکننده : به دوستی که ندارم ز کید دشمن باک وگر به تیغ بود در میان ما فاصل . سعدی .جداکننده ٔ حق از باطل . (یادداشت بخط مؤلف ). فصیل . || قاطع.- حکم فاصل ؛ حکم قاطع. (یادداشت بخط مؤلف ). حکم نافذ و روان . (منتهی الارب ). ماضی...
-
واژههای مشابه
-
حد فاصل
لغتنامه دهخدا
حد فاصل . [ ح َدْدِ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مرز بین دو چیز اعم از محسوس و معقول . میان دو چیز: طور؛ حد فاصل میان دو چیز. طخوم ؛ حد فاصل میان دو زمین . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
آمور
لغتنامه دهخدا
آمور. (اِخ ) نام رودی بزرگ ، فاصل سیبریا و منچوری ، و آن را ساخالین نیز نامند.
-
لئیتا
لغتنامه دهخدا
لئیتا. [ ل ِ ] (اِخ ) لایته . نام رودخانه ای که امروز فاصل اتریش و هنگری است و به دانوب ریزد.
-
جسم برزخی
لغتنامه دهخدا
جسم برزخی . [ ج ِ م ِ ب َ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حد فاصل بین ارواح مجرد و اجسام کثیف را گویند.
-
طخوم
لغتنامه دهخدا
طخوم . [ طُ ] (ع اِ) حد فاصل میان دوزمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرحد. مرادف تخوم .
-
ارث
لغتنامه دهخدا
ارث . [ اُ رَ] (ع اِ) ج ِ اُرثة، بمعنی حدّ فاصل میان دو زمین .
-
داءة
لغتنامه دهخدا
داءة. [ ءَ ] (اِخ ) نام کوهی فاصل میان نخله ٔ شامیه و نخله ٔ یمانیه از نواحی مکه . (معجم البلدان ).
-
تخومة
لغتنامه دهخدا
تخومة. [ ت َ م َ ] (ع اِ) واحد تُخوم . (منتهی الارب ). نشان و حد فاصل میان دو زمین . (ناظم الاطباء). رجوع به تخم و تخوم شود.
-
ارفه
لغتنامه دهخدا
ارفه . [ اُ ف َ ] (ع اِ) حدّ فاصل میان دو زمین . حد زمین . (مهذب الاسماء). || علامت . || گِره . عُقدَة. (اقرب الموارد). ج ، اُرَف .
-
افق ترسی
لغتنامه دهخدا
افق ترسی . [ اُ ف ُ ق ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) همان افق حسی است با کمی اختلاف . افق ترسی که آنرا گاه افق حسی بمعنی عام گویند دایره ایست که محیطش از طرف خط شعاعی چشم رسم می شودکه مماس با سطح زمین باشد. این دایره باختلاف قامت ومحل بیننده تفاوت پ...
-
جزع بسلی
لغتنامه دهخدا
جزع بسلی . [ ج َ ع ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی جزع است که قشر بالا و پایین آن قرمز مایل به سیاه باشد و خطوط سفیدی فاصل میان آن دو قشر است . رجوع به جزع و الجماهر بیرونی ص 176 شود.
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ تخوم ، بمعنی حد فاصل میان دو زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تخوم و تخم [ ت َ / ت ُ ] و تخومة شود.