کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاسد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاسد کردن
لغتنامه دهخدا
فاسد کردن . [ س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فاسدساختن . گندانیدن . رجوع به تباه و تباه ساختن شود.
-
واژههای مشابه
-
فاسد شدن
لغتنامه دهخدا
فاسد شدن . [ س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تباه شدن . تباه گردیدن : ظن آن شخص فاسد شد و بازار اینان کاسد. (گلستان ). || گندیدن . رجوع به فاسد شود.
-
ام فاسد
لغتنامه دهخدا
ام فاسد. [ اُم ْ م ِ س ِ ] (ع اِ مرکب ) موش . (از المرصع).
-
جستوجو در متن
-
اتغاب
لغتنامه دهخدا
اتغاب . [ اِ ] (ع مص ) هلاک کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر).فاسد کردن . تباه کردن . || چرکین کردن . || گرسنه کردن . || عیبناک کردن .
-
تباهانیدن
لغتنامه دهخدا
تباهانیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) پوسیدن کنانیدن . (ناظم الاطباء). || ویران کردن فرمودن . (ناظم الاطباء). فاسد کردن . خراب کردن . معیوب کردن . (اشتینگاس ).
-
اعراز
لغتنامه دهخدا
اعراز. [ اِ ] (ع مص ) تباه گردانیدن .(منتهی الارب ). فاسد گردانیدن و تباه کردن . (ناظم الاطباء). تباه کردن . (یادداشت مؤلف ). فاسد ساختن : اَعرزتنی من کذا؛ ای اعوزتنی منه . (از اقرب الموارد).
-
یهیدن
لغتنامه دهخدا
یهیدن . [ ی َ دَ ] (مص ) ویران کردن و خراب کردن و فاسد کردن و تلف کردن و پایمال کردن و محو کردن . (ناظم الاطباء). فراهم کردن و برهم زدن و خراب کردن مانند فراهم آوردن و برهم زدن خانه و عمارت . (از شعوری ج 2 ورق 447).
-
عیث
لغتنامه دهخدا
عیث . [ ع َ] (ع مص ) تباه کردن . زیان و تباهی رسانیدن گرگ در رمه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فاسد کردن ، چنانکه گویند: عاث الذئب فی الغنم ؛ یعنی گرگ گوسفندان را تباه و فاسد کرد. || شتاب کردن در انفاق مال ، و یا تبذیر و تباه کردن...
-
گنداندن
لغتنامه دهخدا
گنداندن . [ گ َ دَ ] (مص ) گندانیدن . تباه کردن . گنده کردن . متعفن کردن . عفن کردن . فاسد کردن : تنت همچو گیتی است از رنگ و بوبدو هرچه بدْهی بگنداند او. اسدی .و رجوع به گندانیدن شود.
-
اتبال
لغتنامه دهخدا
اتبال . [ اِ ] (ع مص ) تباه کردن دل بدوستی . (مجمل اللغه ). تباه کردن دوستی و بیمار کردن آن دل کسی را. (منتهی الارب ). فانی و فاسد کردن دوستی کسی را. || بردن خرد. || دشمن داشتن . || تباه کردن زمانه کسی را. (منتهی الارب ). نیست کردن روزگار چیزی را. (ت...
-
کرم خوردن
لغتنامه دهخدا
کرم خوردن . [ ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) فاسد کردن کرم میوه را و تباه شدن آن . (یادداشت مؤلف ). || فاسد شدن دندان . سوده شدن دندان . (یادداشت مؤلف ).
-
تشخیم
لغتنامه دهخدا
تشخیم . [ ت َ ] (ع مص ) تباه کردن طعام . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فاسد کردن طعام را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || تغییر کردن رایحه ٔ دهان . (از متن اللغة) (از المنجد).
-
اخباث
لغتنامه دهخدا
اخباث . [ اِ ] (ع مص ) یاران خبیث جمع کردن . || فرزندان خبیث زادن . || خبث آموختن . || فاسد گردانیدن . پلید کردن . (زوزنی ). || خداوند پلید گشتن . (زوزنی ). || اخباث قول ؛ سخن پلید گفتن . || بدی مردم گفتن .