کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاسخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاسخ
لغتنامه دهخدا
فاسخ . [ س ِ ] (اِخ ) یکی از اعیاد یهود، و بصورت فصح نیز ضبط شده است .لفظ فصح تعریب فِسْخ عبرانی است . (اقرب الموارد).
-
فاسخ
لغتنامه دهخدا
فاسخ . [ س ِ ] (ع ص ) برگرداننده ٔ بیع و عزم . (غیاث ). آنکه عقدی را بوسیله ٔ حق خیار بهم میزند. رجوع به فسخ شود. || شکننده . (ناظم الاطباء). || تباه و فاسد کننده . || تباه و فاسد شونده . (غیاث ). رجوع به فسخ شود.