کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاریدن
لغتنامه دهخدا
فاریدن . [ دَ ] (مص ) بلعیدن . سرت فروبردن . واریدن . فروواریدن . (یادداشت بخط مؤلف ). گواردن . لقمه به دهان فروبردن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : آن آش او را نفارد و نگوارد. (فیه مافیه چ فروزانفر ص 24).
-
جستوجو در متن
-
واریدن
لغتنامه دهخدا
واریدن . [ دَ ] (مص ) بلع کردن . بلعیدن . فرودادن . فاریدن . (از یادداشت مؤلف ): السرط؛ فروواریدن ، ای فروبردن به دهان . (تاج المصادر بیهقی ). اوباریدن .
-
نواریدن
لغتنامه دهخدا
نواریدن . [ ن َ دَ ] (مص ) ناجاویده فروبردن . (جهانگیری )) (رشیدی ) (برهان قاطع) (انجمن آرا). بلع. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ). بلع کردن . (ناظم الاطباء). آن را اوباریدن نیز گویند.(جهانگیری ). نواریدن ظاهراً صورت منفی «واریدن » است به...