کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاریاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاریاب
لغتنامه دهخدا
فاریاب . [ فارْ ] (اِ مرکب ) بمعنی فاراب است . (برهان ). رجوع به فاراب ، باریاب ، پاریاب ، باراب و فاریاو شود.
-
فاریاب
لغتنامه دهخدا
فاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 54 هزارگزی شمال خورموج و در شمال کوه خورموج واقع است . دامنه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 690 تن سکنه است . آب آنجا از چاه و قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات ، خرما، ...
-
فاریاب
لغتنامه دهخدا
فاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش بستک شهرستان لار که در 18 هزارگزی جنوب باختری بستک و جنوب رود کوهج واقع است . جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و سکنه ٔ آن 415 تن است . آب آنجا از قنات و چاه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات ، خرما، پیاز و...
-
فاریاب
لغتنامه دهخدا
فاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودان بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 60 هزارگزی شمال میناب و سر راه فرعی میناب به کهنوج واقع است . جایی کوهستانی ، گرمسیر و دارای 50 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش خرما، مرکبات ، غلا...
-
فاریاب
لغتنامه دهخدا
فاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 98 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و کنار راه فرعی لار به گله دار واقع است . جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 200 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و ...
-
فاریاب
لغتنامه دهخدا
فاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) ولایتی یا شهری باشد از ترکستان . (برهان ). نویسنده ٔ برهان فاریاب را با فاراب خلط کرده است . یاقوت نویسد: شهری است مشهور به خراسان از توابع گوزگانان نزدیک بلخ بر کرانه ٔ غربی جیحون که آن را به اماله فیریاب نوشته اند. از این ش...
-
واژههای مشابه
-
فاریاب توت
لغتنامه دهخدا
فاریاب توت . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی سرحدی بخش کهگیلویه ٔ شهرستان بهبهان که در 7 هزارگزی جنوب خاوری قلعه رئیس مرکز دهستان واقع است . سکنه ٔ آن 50 تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
فاریاب سنگو
لغتنامه دهخدا
فاریاب سنگو. [ فارْ س َ ](اِخ ) دهی از دهستان گوده ٔ بخش بستک شهرستان لار که در 43 هزارگزی شمال باختری بستک و دوهزارگزی راه شوسه ٔ لار به بستک واقع است . دامنه ای گرمسیر، مالاریایی وسکنه ٔ آن 298 تن است . آب آنجا از چشمه تأمین میشودو محصول عمده ٔ آن...
-
رود فاریاب
لغتنامه دهخدا
رودفاریاب . (اِخ ) دهی است از دهستان گیسکان بخش برازجان از شهرستان بوشهر واقع در 36هزارگزی شرق برازجان و در جنوب کوه بزپر. منطقه ٔ کوهستانی است و هوایی گرم دارد. سکنه ٔ آن 432 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولش غلات و خرما و مرکبات و میوه ،...
-
جستوجو در متن
-
فاریاو
لغتنامه دهخدا
فاریاو. [ فارْ ] (اِخ ) فاریاب . رجوع به فاراب و فاریاب شود.
-
فیریاب
لغتنامه دهخدا
فیریاب . [ فیرْ ] (اِخ ) فاریاب . رجوع به فاریاب شود.
-
فاریاو
لغتنامه دهخدا
فاریاو. [ فارْ ] (اِ مرکب ) صورتی از کلمه ٔ فاریاب و معرب پاریاب است . رجوع به فاریاب و فاراب شود.
-
فریاب
لغتنامه دهخدا
فریاب . [ ف َرْ ] (اِخ ) از نواحی بلخ و مخفف فاریاب است . (از معجم البلدان ). رجوع به فاریاب شود.