کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فادوسبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فادوسبان
لغتنامه دهخدا
فادوسبان . (اِخ ) فادوستان . شخصی است که در نیشابور میزیسته و از دهگانان بوده است . ابومسلم خراسانی بنابر روایتی که صاحب روضةالصفا آورده از این مرد شمشیری و هزار دینار به قرض گرفت و هنگامی که بر خراسان چیره شد این دهقان را سزاهای نیکو داد. رجوع به اح...
-
فادوسبان
لغتنامه دهخدا
فادوسبان . (اِخ ) یکی از ملوک رستمدار طبرستان . رجوع به پادوسبان شود.
-
جستوجو در متن
-
قریت منصور
لغتنامه دهخدا
قریت منصور. [ ق َرْ ی َ م َ ] (اِخ ) یکی از بزرگترین روستاهای جبال فادوسبان طبرستان است . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 18 شود.
-
بان
لغتنامه دهخدا
بان . (اِ) رئیس . || (پساوند) دارنده . دارا. (یادداشت مؤلف ). خداوند، و استعمال آن مرکب است . (شرفنامه ٔ منیری ). صاحب . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). صاحب . خداوند. بزرگ . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). دارنده ٔ چیزی . (فرهنگ رشیدی ). در پهلوی پان ...