کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاخته ضرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاخته ضرب
لغتنامه دهخدا
فاخته ضرب .[ ت َ / ت ِ ض َ ] (اِ مرکب ) ضرب فاخته . یکی از اصول هفده گانه ٔ موسیقی . رجوع به فاخته و اصول فاخته شود.
-
واژههای مشابه
-
فاختة
لغتنامه دهخدا
فاختة. [ ت َ ] (اِخ ) دختر ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم ، ام هانی خواهر علی ، و به کنیتش بیشتر معروف است . گفته اند نام اصلی او هنده بوده . (الاصابة ج 8 ص 154).
-
فاختة
لغتنامه دهخدا
فاختة. [ ت َ ] (اِخ ) دختر ابوهاشم بن عتبةبن ربیعه و همسر یزیدبن معاویه ، خلیفه ٔ معروف و بزه کار اموی . یزید را از این زن دو فرزند بنام معاویه و خالدبوده است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 130 شود.
-
فاختة
لغتنامه دهخدا
فاختة. [ ت َ ] (اِخ ) دختر اسودبن مطلب بن اسدبن عبدالعزیزالقرشیة الاسدیة که پس از مرگ پدر تحت حمایت و سرپرستی صفوان بن امیه بود. رجوع به الاصابة ج 8 ص 154 شود.
-
فاختة
لغتنامه دهخدا
فاختة. [ ت َ ] (اِخ ) دختر خارجةبن زیدبن ابی زهیر انصاری ، همسر ابوبکر صدیق . دارقطنی او را در کتاب الاخوة نام برده است . (الاصابة ج 8 ص 154).
-
فاختة
لغتنامه دهخدا
فاختة. [ ت َ ] (اِخ ) دختر عمرو الزهریه ، خاله ٔ پیامبر. رجوع به الاصابة ج 8 ص 154 شود.
-
فاختة
لغتنامه دهخدا
فاختة. [ ت َ ] (اِخ ) دختر غزوان و همسر عثمان معروف . وی یکی از هشت زنی بوده است که عثمان به خانه ٔ خویش آورد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 154 شود.
-
فاختة
لغتنامه دهخدا
فاختة. [ ت َ ] (اِخ ) دختر قرطةبن عبدعمروبن نوفل عبدمناف قرشی ، همسر معاویةبن ابی سفیان . پدر او را در میان معاصران محمدبن عبداﷲ نام نبرده اند. زبیربن بکار گوید: معاویه ابتدا با کنود دختر قرطه و سپس با خواهرش فاخته ازدواج کرد. درباره ٔ پدر فاخته تنها...
-
فاختة
لغتنامه دهخدا
فاختة. [ ت َ ] (اِخ ) دخترابواحیحة، سعیدبن العاص بن امیه ، همسر ابوالعاص بن الربیع. ابوالعاص او را پس از زینب دختر پیغمبر تزویج کرد و او دختری بنام مریم آورد. (الاصابة ج 8 ص 144).
-
نوای فاخته
لغتنامه دهخدا
نوای فاخته . [ ن َ ی ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از هفده قال موسیقیان که آن را سور فاخته نیز گویند. (غیاث اللغات ).
-
فاخته رو
لغتنامه دهخدا
فاخته رو. [ ت َ / ت ِ رَ / رُو] (نف مرکب ) آنچه مانند فاخته راه رود : کبک وش آن باز کبوترنمای فاخته رو گشت به فرّ همای .نظامی .
-
فاخته طوق
لغتنامه دهخدا
فاخته طوق . [ ت َ / ت ِ طَ / طُو ] (ص مرکب ) آنچه او را طوقی چون فاخته بر گردن باشد : فاخته طوقی شترلفجی غضنفرگردنی خرسری غژغاومویی اعوری عیاره ای .سوزنی .
-
فاخته گون
لغتنامه دهخدا
فاخته گون . [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) برنگ فاخته . خاکستری : چو شد ز نم زدن ابرهای فاخته گون درخت باغ چو طاوس جلوگی خرم . سوزنی .ریخته آسمان فاخته گون از هوا فاخته ، ز فاخته خون . نظامی .فاخته فریادکنان صبحگاه فاخته گون کرده فلک را به آه .نظامی .
-
فاخته مهر
لغتنامه دهخدا
فاخته مهر. [ ت َ / ت ِ م ِ ] (ص مرکب ) کسی که مانند فاخته بی مهر باشد : تا فاخته مهری تو و طاووس کرشمه عشق تو چو باز است و دل من چو کبوتر. امیرمعزی .رجوع به فاخته شود.