کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاتر
لغتنامه دهخدا
فاتر. [ ت ِ ] (ع ص ) سست . زبون . ناتوان . || آب فاتر؛ آب نیمگرم . || خاطر فاتر؛ هوش کند و کم ادراک . (ناظم الاطباء). || طَرْف فاتر؛ چشمی که حدت نظر نداشته باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به فترت شود.
-
واژههای مشابه
-
فاتر شدن
لغتنامه دهخدا
فاتر شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برآمدن . بالا آمدن . صعود کردن . (ناظم الاطباء).
-
فاتر کردن
لغتنامه دهخدا
فاتر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور کردن . ازاله .
-
واژههای همآوا
-
فاطر
لغتنامه دهخدا
فاطر. [ طِ ] (ع ص ) آفریننده . خالق . (زمخشری ). || آغازکننده در کار. (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . نوآفریننده . (مهذب الاسماء).- فاطرالسموات ؛ ابن عباس گوید: من نمیدانستم که فاطرالسموات چیست تا اینکه روزی دو اعرابی به نزد من...
-
جستوجو در متن
-
شیرگرم
لغتنامه دهخدا
شیرگرم . [ گ َ ] (ص مرکب ) هر مایعی که فاتر و نیم گرم باشد. (ناظم الاطباء). نیم گرم و معتدل . (از آنندراج ). به گرمی شیر آنگاه که دوشند. وِلَرْم . فاتر. ملایم . نه گرمی گرم و نه سردی سرد. ممهد. فاتره . ملول . (یادداشت مؤلف ) : پیوسته به آب شیرگرم با...
-
ناعس
لغتنامه دهخدا
ناعس . [ ع ِ ] (ع ص ) به خواب شونده . (آنندراج ). به خواب شونده . خواب آلوده . چرت زننده . (ناظم الاطباء). به خواب رونده . (از اقرب الموارد). نعت است از نعس به معنی به خواب شدن . (منتهی الارب ). ج ، نُعَّس . || حظ ناعس ؛ فاتر. (معجم متن اللغة).
-
اساهم
لغتنامه دهخدا
اساهم . [ اُ هَِ ] (اِخ ) موضعی است بین مکه و مدینه . فضل بن عباس اللهبی راست : نظرت ُ و هرشی بیننا و بصاقهافرکن کساب فالصوی من اساهم الی ضوء نار دون سلع یشبهاضعیف الوقود فاتر غیرسائم .(معجم البلدان ).
-
پندام
لغتنامه دهخدا
پندام . [ ] (اِ) این صورت در شعری مغلوط از رودکی که شاید بدین صورت تصحیح توان کرد، آمده است : گیردی آب جوی را پندام چون بود بسته نیک راه ز خس .و در این حال شاید بمعنی سُدّه و انسداد و مانند آن باشد. و در کتاب الابنیه عن حقایق الادویة در باب میاه آمده...
-
نیم گرم
لغتنامه دهخدا
نیم گرم . [ گ َ ] (ص مرکب ) شیرگرم . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فاتر. هر مایعی که گرمی آن مانند شیر تازه دوشیده باشد. (ناظم الاطباء). نه گرم و نه سرد. ملایم . ممهد. ولرم . ملول . (یادداشت مؤلف ) : چشمی که سرمازده باشد کاه گندم اندر آب بپزند و آن آب ...
-
اضعف
لغتنامه دهخدا
اضعف . [ اَ ع َ ] (ع ن تف ) ضعیف تر. (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سست تر و ناتوان تر. (ناظم الاطباء): اضعف ناصراً ؛ ناتوان تر از راه مددکاری . اضعف جنداً ؛ ناتوان تر از راه لشکر.ترنو بطرف فاتن فاتراضعف من حجة نحوی . ابن فارس .- امثال : اضعف من...
-
فتور
لغتنامه دهخدا
فتور. [ ف ُ] (ع مص ) آرمیدن آب سپس جوشش . (منتهی الارب ). آرمیدن حرارت آب . (اقرب الموارد). رجوع به فتر و فاتر شود. || آرام شدن پس از تندی ، و نرم شدن بعد از سختی . (اقرب الموارد). سستی آوردن بعدِ درشتی . (منتهی الارب ). || سست و نرم گردیدن بندها. (م...
-
ازالة
لغتنامه دهخدا
ازالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اِزاله . اِزالت . دور کردن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ). دور کردن ازجای . (منتهی الارب ). تزویل . اِزال . زَیل . فاتر کردن [ فراتر کردن ]. (تاج المصادر بیهقی ). یعنی دور کردن (چیزی از جائی ). (مجمل اللغة). || برگردانیدن . (منته...