کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاتح شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاتح شدن
لغتنامه دهخدا
فاتح شدن . [ ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پیروز شدن .گشودن شهر. بر دشمن غلبه کردن . رجوع به فاتح شود.
-
واژههای مشابه
-
فاتح صفوی
لغتنامه دهخدا
فاتح صفوی . [ ت ِ ح ِ ص َ ف َ ] (اِخ ) لقب شاه اسماعیل صفوی است که در سال 930 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به اسماعیل صفوی شود.
-
فاتح عثمانی
لغتنامه دهخدا
فاتح عثمانی . [ ت ِ ح ِ ع ُ ] (اِخ ) لقب سلطان محمد اول عثمانی است که بمناسبت فتح قسطنطنیه به این لقب خوانده شده است . رجوع به محمد فاتح شود.
-
فاتح گیلانی
لغتنامه دهخدا
فاتح گیلانی . [ ت ِ ح ِ ] (اِخ ) اسمش میرزا محمد رضی و مشهور به شاه فاتح . مولد و منشاء او رشت و در ملک هندوستان در گشت بود. یک سال دردهلی ماند و سپس به عزم زیارت مکه بجانب حج رهسپار شد. پس از طی منازل قاطعان طریق بر آن قافله ریختند و دست به قتل و غا...
-
فاتح آباد
لغتنامه دهخدا
فاتح آباد. [ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گندمان بخش بروجن شهرستان شهرکرد که در 25 هزارگزی جنوب بروجن و 30 هزارگزی راه پل کوه به بروجن واقع است . محلی کوهستانی ، معتدل و دارای 131 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه و محصول عمده ٔ آن غلات ، حبوبات و کتیرا، و...
-
جستوجو در متن
-
فیروزی یافتن
لغتنامه دهخدا
فیروزی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) پیروزی یافتن . (فرهنگ فارسی معین ). فاتح شدن . ظفر یافتن . پیروز شدن .
-
شکست یافتن
لغتنامه دهخدا
شکست یافتن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) مغلوب شدن . شکست خوردن . هزیمت یافتن و فرار کردن . (ناظم الاطباء). شکسته شدن در پیکار. مقابل پیروز شدن و فاتح گشتن .
-
چیر آمدن
لغتنامه دهخدا
چیر آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) چیره شدن . پیروز شدن . فاتح گشتن . غالب آمدن . رجوع به چیر و چیره شود.
-
پیروزی یافتن
لغتنامه دهخدا
پیروزی یافتن . [ ت َ ](مص مرکب ) مظفر شدن . فاتح شدن . ظفر یافتن . فلج . افلاح . ایراب . فوز. (تاج المصادر). رجوع به یافتن شود.
-
چیربخت گشتن
لغتنامه دهخدا
چیربخت گشتن . [ ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پیروزبخت شدن . خوشبخت شدن . پیروز شدن . غالب و فاتح آمدن : سه روز این چنین بود پیکار سخت نگشت از دلیران یکی چیربخت .اسدی (گرشاسب نامه ).
-
پیروز گشتن
لغتنامه دهخدا
پیروز گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پیروز شدن . فاتح شدن . ظفر یافتن . پیروز گردیدن .- پیروز گشتن بر کسی ؛ غلبه کردن بر او : چو پیروز گشتی تو بر ساوه شاه بر آن برنهادند یکسر سپاه . فردوسی .که بهرام بر ساوه پیروز گشت برزم اندرون گیتی افروز گشت .فردوسی...
-
چرب آمدن
لغتنامه دهخدا
چرب آمدن . [ چ َ م َ دَ ] (مص مرکب ) فزون آمدن .زیاد آمدن . برتر آمدن حریف یا رقیب خود را در زور ونیرو یا صفت دیگر. سرآمدن و برتر و بیشتر بودن از حریف در زور و قدرت . غالب شدن . فاتح شدن : اگرش شیر نر بحرب آیدبدلیری ز شیر چرب آید.خسروی .
-
نصرت یافتن
لغتنامه دهخدا
نصرت یافتن . [ ن ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) فاتح شدن . ظفریافتن . پیروز آمدن . فتح کردن : زی تو آید عدو چو نصرت یافت کرده دل تنگ و روی پرآژنگ .ناصرخسرو.