کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیوران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیوران
لغتنامه دهخدا
غیوران . [ غ َ ] (اِ) ج ِ غیور (بعلامت جمع فارسی ). رجوع به غیور شود. || کنایه از سالکان و اهل سلوک است . (برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به سالک شود.
-
واژههای مشابه
-
غیوران شب
لغتنامه دهخدا
غیوران شب . [ غ َ ن ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب بیداران . (انجمن آرا). کنایه از شب بیداران و شبخیزان است . (برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به غیور شب و مجموعه ٔ مترادفات ص 221 شود.
-
جستوجو در متن
-
غیور
لغتنامه دهخدا
غیور. [ غ َ ] (ع ص ) رشک کن . (دهار). بارشک و نیک غیرتمند. مذکر و مؤنث در آن یکسان است . ج ، غُیُر. (منتهی الارب ). بسیار غیرت کننده و رشک برنده .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). رشکناک . رشگن . رشک بر. حسود : روزگار غیور بر کریمه ٔ برّ و احسان به منافست ...
-
هم آغوش
لغتنامه دهخدا
هم آغوش . [ هََ ] (ص مرکب ) دو تن که در آغوش یکدیگر خسبند. همدم : گهی میکرد شهد باربد نوش گهی می بود با شیرین هم آغوش . نظامی .چو شیرین ساقیی باشد هم آغوش نه شیر، ار زهر باشد هم شود نوش . نظامی .گربا دگری شدی هم آغوش ما را به زبان مکن فراموش . نظامی ...
-
بازپس گردیدن
لغتنامه دهخدا
بازپس گردیدن . [ پ َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) برگشتن . بازگشتن . مراجعت کردن . تقهقر : و اما اهل ، مرا نه اهل است و نه مال ، بازپس گردید و از پیش عمر بیرون آمد. (تاریخ قم ص 305).بازپس گردم چون اشک غیوران از چشم که ز غیرت سوی مژگان شدنم نگذارند. خاقانی ...
-
دستینه
لغتنامه دهخدا
دستینه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) (از: دست + ینه ، پسوند نسبت ) معرب آن دستینج . حلقه ٔ طلا و نقره و امثال آن باشد که زنان بر دست کنند. (برهان ). دست ورنجن . (جهانگیری ) (آنندراج ). دستوانه . یاره . یارق . رَسوة. (از اقرب الموارد) (دهار) (السامی )...