کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیر محلول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
من غیر
لغتنامه دهخدا
من غیر. [ م ِ غ َ ] (حروف جر + اسم ) کلمه ٔ نفی یعنی بدون و بجز. (ناظم الاطباء).
-
ابوبنات غیر
لغتنامه دهخدا
ابوبنات غیر. [ اَ بو ب َت ِ غ َ ] (ع ص مرکب ) سخت دروغزن . کذّاب . (المزهر).
-
بنات غیر
لغتنامه دهخدا
بنات غیر. [ ب َ ت ُ ی َ ] (ع اِ مرکب ) کذب . باطل . || دواهی . (از المرصع).
-
جستوجو در متن
-
محلول
لغتنامه دهخدا
محلول . [ م َ ] (ع ص ) گداخته شده و حل شده . ذوب شده . (ناظم الاطباء). حل کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). حل شده چنانکه قند یا کلوخ در آب . آب کرده : قند محلول ؛ قند آب کرده ؛ محلول گنه گنه . (یادداشت مرحوم دهخدا) : به مشک سوده ٔ محلول در عرق ماندکه ب...
-
دیالیز
لغتنامه دهخدا
دیالیز. (فرانسوی ، اِ) در شیمی طریقه ای برای جدا ساختن یک کولوئید ازجسمی که بحالت محلول واقعی است بوسیله ٔ استعمال غشائی (طبیعی یا مصنوعی ) که فقط نسبت به یکی از دو جسم قابل نفوذ است و جسم دیگر از آن عبور نمیکند. ذرات ماده ٔ محلول از غشاء میگذرند ولی...
-
مرکورکرم
لغتنامه دهخدا
مرکورکرم . [ م ِ کْرُم ْ / ک ُ رُ ] (اِ مرکب ) محلولی است که تقریباً دارای 26 درصد مرکور (جیوه ) است . این دارو در سال 1919 م . بوسیله ٔ یونگ و وایت تهیه گردید، مرکورکرم در آب محلول ، و محلول آن رنگ قرمز تیره دارد. اثر ضدعفونی آن قوی و از راه تزریق د...
-
فسفات
لغتنامه دهخدا
فسفات . [ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح شیمی ) فسفاتها املاح اسید فسفریک هستند و برای کودهای شیمیایی به کار میروند. فسفاتهای قلیایی مانند فسفاتهای سدیم و پتاسیم و آمونیم در آب محلول هستند و فسفاتهای دیگر در آب غیرمحلول ، ولی در اسیدها محلول اند. فسفات...
-
استووائین
لغتنامه دهخدا
استووائین . [ اِت ُ ] (فرانسوی ، اِ) کلریدرات دامی لئین . گردی است سفید درخشان و در آب و الکل بخوبی حل میشود و چون محلول آن با جوشانیدن و حرارت اتوکلاو تجزیه نمیشود استریلیزه کردن آن بسیار آسان است . اثر مسکن استووائین اندکی کمتر از کوکائین است ولی ب...
-
آب کرده
لغتنامه دهخدا
آب کرده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) محلول : قند آب کرده . || مذاب : قلعی آب کرده .
-
ژناترپین
لغتنامه دهخدا
ژناترپین . [ ژِ رُ ] (فرانسوی ، اِ) نام داروئی که در طب بکار است . دانشمندانی چون ماکس ، یولونوسکی و نیتزبرگ به کشف ژنالکالوئیدها موفق شدند. این داروها تمامی خواص آلکالوئیدها را دارا هستند ولی سمیت آنها بسیار کمتر است . ژناتروپین تمام خواص آتروپین را...
-
کاردل
لغتنامه دهخدا
کاردل . [ دُ ] (فرانسوی ، اِ) عصاره ٔ اتری و الکلی دانه ٔ گیاهی است بنام «اناکاردوم اُکسیدانتالی » از خانواده ٔ «تربانتاسه » که در هند غربی میروید. به شکل مایع غلیظ قهوه ای رنگ با بوئی مخصوص غیر محلول در آب و محلول ، در الکل و اتر و بنزین و روغنهای چ...
-
اکونیتین
لغتنامه دهخدا
اکونیتین . [ اِ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) زهری است قوی ، مقدار معمولی استعمال آن یک دهم میلی گرم تا دودهم میلی گرم و حداکثر استعمال آن در یک بار دودهم میلی گرم و در 24 ساعت نیم میلی گرم است . این دارو در طب بصورت گرانولهای یک دهم میلی گرمی و محلول الکلی ی...
-
هماتروپین
لغتنامه دهخدا
هماتروپین . [ هَِ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ترکیبی از این دارو را به نام «برومیدرات دُ هماتروپین » در چشم پزشکی به صورت محلول 2 در هزار به کار میبرند. (از درمانشناسی ج 2).
-
آب کردن
لغتنامه دهخدا
آب کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تذویب . گداختن . اذابه . ذوب . مذاب کردن . حل کردن . محلول ساختن . || مجازاً، فروختن چیزی بنهانی . بفروش رسانیدن کالایی کم مشتری و کاسد یا قلب و ناروا.- دل کسی را آب کردن ؛ او را در مطلوب و آرزویی انتظار دادن .