کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیر متعادل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
من غیر
لغتنامه دهخدا
من غیر. [ م ِ غ َ ] (حروف جر + اسم ) کلمه ٔ نفی یعنی بدون و بجز. (ناظم الاطباء).
-
ابوبنات غیر
لغتنامه دهخدا
ابوبنات غیر. [ اَ بو ب َت ِ غ َ ] (ع ص مرکب ) سخت دروغزن . کذّاب . (المزهر).
-
بنات غیر
لغتنامه دهخدا
بنات غیر. [ ب َ ت ُ ی َ ] (ع اِ مرکب ) کذب . باطل . || دواهی . (از المرصع).
-
جستوجو در متن
-
متعادل
لغتنامه دهخدا
متعادل . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) برابر یکدیگر. (ناظم الاطباء). هم وزن . هم سنگ تراز و برابر شده . و رجوع به تعادل شود.
-
ترازمند
لغتنامه دهخدا
ترازمند. [ ت َ م َ ] (ص ) فرهنگستان ایران این کلمه را بجای متعادل گرفته است . صفت جسمی که در حالت تعادل باشد.
-
شبظ
لغتنامه دهخدا
شبظ. [ ](ع مص ) متعادل و تراز درآمدن . (از دزی ج 1 ص 721).
-
کرباسوآسا
لغتنامه دهخدا
کرباسوآسا. [ ک َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند کرباسو : مزاج چهارگانه ٔ او متعادل الاعتدال و در ایفاء منافع و انتفاء مضار متکفل کمال ... نه چون خوارزم و ترکستان کرباسوآسا چشم برهم دوخته از سرما.(ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 9). رجوع به کرباسو شود.
-
تتریص
لغتنامه دهخدا
تتریص . [ ت َ ] (ع مص ) استوار کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). محکم کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استوار کردن . (آنندراج ). || راست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): ترص المیزان ؛ راست و متعا...
-
انمش
لغتنامه دهخدا
انمش . [ اَ م َ ] (ع ص ) از رنگهای اسب است . اگر رنگ اشیم با سپیدی متعادل گردد و نقطه های کوچکی از هردو رنگ در آن پدید آید انمش نامیده میشود. (صبح الاعشی ج 2 ص 18).
-
بالانس
لغتنامه دهخدا
بالانس . (فرانسوی ، اِ) تراز. (لغات ِ مصوبه ٔ فرهنگستان ). || قپان . ترازو. این کلمه از لغات فرانسوی دخیل در زبان فارسی است . || (اصطلاح دفاتر تجاری ) تعادل . موازنه .- بالانس گرفتن ؛ در ترازنامه و بیلان عملیات تجاری ، سنجیدن عملیات خرید و فروش ظرف ...
-
تایلریسم
لغتنامه دهخدا
تایلریسم . [ ل ُ] (اِ) (مأخوذ از تایلر مهندس امریکائی ) تنظیم تشکیلات کارهای تولیدی بر اساس جلوگیری از اتلاف وقت ، که آنرا تشکیلات علمی کار هم گفته اند. علت این امر آن بود که میخواستند روشی بوجود آورند که مزد با محصول کار متعادل باشد چه مزد آنقدر با...
-
متعادلان
لغتنامه دهخدا
متعادلان . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔمتعادل ، در اصطلاح حساب دو عدد متساوی را گویند. گاهی نیز بر دو عددی اطلاق می شود که مجموع اجزاء مفرده ٔ یکی از آن دو عدد برابر باشد با مجموع اجزاء مفرده ٔ عدد دیگر، مانند عدد شش که مجموع اجزاء مفرده ٔ آن یع...
-
شکرتیغال
لغتنامه دهخدا
شکرتیغال . [ ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) غلاف حیوانی شبیه به مگس که در بوته ٔ انزروت از لعاب خود مانند کرم ابریشم می تند و در آن می میرد و آنرا در طب مانند داروهای صدری استعمال میکنند. (ناظم الاطباء) (ازتحفه ٔ حکیم مؤمن ). پیله ای که حشره ٔ خزوکک بر روی ان...
-
چهاروجهی
لغتنامه دهخدا
چهاروجهی . [ چ َ / چ ِ وَ ] (اِ مرکب ) جسمی چهار وجهی است که از هر طرف به مثلث های مسطح محدود باشد. هر یک از این مثلث های مسطح راوجه و اضلاع آنها را یال و انتهای یالها را رأس چهاروجهی میخوانند. خطی که دو رأس غیرواقع در یک وجه را به هم وصل میکند قط...