کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیر قابل قسمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
من غیر
لغتنامه دهخدا
من غیر. [ م ِ غ َ ] (حروف جر + اسم ) کلمه ٔ نفی یعنی بدون و بجز. (ناظم الاطباء).
-
ابوبنات غیر
لغتنامه دهخدا
ابوبنات غیر. [ اَ بو ب َت ِ غ َ ] (ع ص مرکب ) سخت دروغزن . کذّاب . (المزهر).
-
بنات غیر
لغتنامه دهخدا
بنات غیر. [ ب َ ت ُ ی َ ] (ع اِ مرکب ) کذب . باطل . || دواهی . (از المرصع).
-
جستوجو در متن
-
قابل قسمت
لغتنامه دهخدا
قابل قسمت . [ ب ِ ل ِ ق ِ م َ ] (ص مرکب ) بخش پذیر.
-
غده ٔ زیرمغزی
لغتنامه دهخدا
غده ٔ زیرمغزی . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غده ٔ نخامی یا هیپوفیز . عضو کوچکی است که در قسمت درونی و پائین جمجمه در روی استخوان شب پره در یک فرورفتگی به نام «زین ترکی » است و به وسیله ٔ ساقه ٔ نخامی به مغز چسبیده و برآمدگی از ب...
-
قابلیت تقسیم
لغتنامه دهخدا
قابلیت تقسیم . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) در ماده و عدد، تقسیم پذیری . درخور تقسیم بودن . قابل قسمت بودن . رجوع به قابلیت قسمت شود.
-
قابلیت قسمت
لغتنامه دهخدا
قابلیت قسمت . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ق ِم َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) قابل انقسام بودن . قابلیت تقسیم . قابلیت تجزیه (اصطلاح ریاضی و فلسفه ).
-
بخش پذیر
لغتنامه دهخدا
بخش پذیر. [ ب َ پ َ ] (نف مرکب ) قابل قسمت . تقسیم پذیر: نقطه بخش پذیر نیست . (یادداشت مؤلف ). (اصطلاح حساب ) اعدادی که به عدد یا اعداد دیگر قابل تقسیم است .
-
قابل
لغتنامه دهخدا
قابل . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از قبول . پذیرا. پذیرنده . قبول کننده . (غیاث ). مستعد قبول : قابل انوار عدل ، قابض ارواح مال فتنه ٔ آخر زمان ، از کف او مصطلم . خاقانی .آن قابل امانت در قالب بشرو آن عامل ارادت در عالم جزا. خاقانی .حاملی محمول گرداند ...
-
راپونتیک
لغتنامه دهخدا
راپونتیک . [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) گیاهی از تیره پلیگوناسه قسمت قابل مصرف ریزوم و ریشه . ماده ٔ مؤثره راپونتی سین اسیدگریز وفانیک . (کارآموزی داروسازی ص 180).
-
منیانت
لغتنامه دهخدا
منیانت . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) یا شبدر آبی از تیره ٔ ژانسیاناسه که قسمت قابل مصرف آن فقط برگ آن میباشد. (کارآموزی داروسازی جنیدی ص 192).
-
خاک تنباکو
لغتنامه دهخدا
خاک تنباکو. [ ک ِ تَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ریزه ٔ تنباکو. آنچه از تنباکو می ماند چون قسمت قابل استفاده از آن را بردارند.
-
توافق
لغتنامه دهخدا
توافق . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) تواطؤ. اتفاق . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). هم پشت شدن . (دهار). با هم یکجاشدن و موافق بودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). با هم یکی شدن و هم پشتی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).تقارب و تظاهر. (از اقرب الموارد)...
-
گل ساعت
لغتنامه دهخدا
گل ساعت . [ گ ُ ل ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) از تیره ٔ نزدیک به گل آویز است و قسمت قابل مصرف آن قسمت هوایی گیاه است ، موارد استعمال آن عصاره ٔ مایع و تنتور پاسیفلور است . رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 232 و کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی ص 211 و ...