کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیرممکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نامیسور
لغتنامه دهخدا
نامیسور. [ م َ ] (ص مرکب ) نامیسر. غیرممکن .
-
صورت ناپذیر
لغتنامه دهخدا
صورت ناپذیر. [ رَ پ َ ] (نف مرکب ) انجام ناشدنی . ناممکن . غیرممکن . نشدنی .
-
ناشوا
لغتنامه دهخدا
ناشوا. [ ش َ / ش ُ ] (نف مرکب ) آنکه وجود ندارد. محال . غیرممکن . ناشو. (ناظم الاطباء) . رجوع به ناشو شود.
-
ممتنعات
لغتنامه دهخدا
ممتنعات . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ممتنعة. محالات و چیزهای محال و غیرممکن . (ناظم الاطباء).
-
خیال محال
لغتنامه دهخدا
خیال محال . [ خ َ / خیا ل ِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خیال ممتنع. خیال غیرممکن . تصور امری که غیرممکن الوقوع باشد. کنایه از خیال باطل و تصور بیهوده و بی معنی است . (یادداشت مؤلف ). اندیشه ٔ چیزی که ممکن الحصول نباشد. (آنندراج ).- امثال :خیال مح...
-
حرارت بحرانی
لغتنامه دهخدا
حرارت بحرانی . [ ح َ رَ ت ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در فیزیک درجه ٔ حرارتی است که در بیشتر از آن ، هر قدر هم که فشار زیاد شود استحاله ٔ گاز به مایع غیرممکن است .
-
ناشو
لغتنامه دهخدا
ناشو. [ ش َ / ش ُ شُو ] (نف مرکب ) ناشونده . محال . ممتنع. (آنندراج ) (انجمن آرا). آنکه وجود ندارد. محال . غیرممکن . (ناظم الاطباء).
-
مشاورات
لغتنامه دهخدا
مشاورات . [ م ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ مشاورة : و درهمه ٔ اصناف خطابت مفید اما تعلق ممکن و غیرممکن به مشاورات و کاین و غیرکاین به مشاجرات و تعظیم و تحقیر او به منافرات بیشتر بود. (اساس الاقتباس ص 569).
-
ناشدنی
لغتنامه دهخدا
ناشدنی . [ ش ُ دَ ] (ص لیاقت ) ناشو. غیرممکن . (آنندراج ) (از فرهنگ فرنگ ). محال . ناممکن . چیزی که مقدر نشده باشد. (ناظم الاطباء). ممتنع. نشدنی . ناممکن . مستحیل : اینهاشدنی است آنچه آن ناشدنیست آن است که من ترا فراموش کنم . فروغی بسطامی .|| مقابل ش...
-
مونوسپرمی
لغتنامه دهخدا
مونوسپرمی . [ م ُ نُس ْ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) در تخم توتیای دریایی و آسکاریس و بسیاری از جانوران دیگر به محض اینکه اسپرماتوزوئیدی داخل تخمک شد نفوذ اسپرماتوزوئیدهای دیگر در تخمک غیرممکن می گردد و گشنیدن فقط نتیجه ٔ نفوذ یک گامت نر است . این کیفیت را م...
-
گرو
لغتنامه دهخدا
گرو. [ گ َرْ رو ] (اِخ ) (کوه ...) از جمله قله های کوه پرو که در مغرب بروجرد و نهاوند امتداد دارد. ارتفاع این کوه مانند چهل نابالغان است ولی وسعتش کمتر است و بین این دو کوه گردنه ای به ارتفاع سه هزار متر واقع شده که نهاوند را به دشت خاوه مربوط میکند ...
-
جبهه ٔ شیر خاریدن
لغتنامه دهخدا
جبهه ٔ شیر خاریدن . [ ج َ هََ / هَِ ی ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه است از کمال قوت و دلاوری . (آنندراج ) : در کف عشقیم عاجز ورنه در میدان رزم شیرمردان را ز مژگان جبهه میخاریم ما. صائب .- جبهه ٔ شیر به مژگان خاریدن ، جبهه ٔ شیر به ناخن خاریدن ، جبهه ٔ شیر ...
-
دزلی
لغتنامه دهخدا
دزلی . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان لهون بخش دزاب ، شهرستان سنندج . واقع در 30هزارگزی شمال زراب و 9هزارگزی غرب راه اتومبیل رو مریوان به زراب ، با 700 تن سکنه . آب آن از چشمه و زه آب دوره ٔ محلی و راه آن مالرو و صعب العبور است . این ده محصو...
-
ممنوعة
لغتنامه دهخدا
ممنوعة. [ م َ ع َ ] (ع ص ) مؤنث ممنوع : لا مقطوعة و لا ممنوعة. (قرآن 33/56). رجوع به ممنوع شود.- اراضی یا جزایر ممنوعه ؛ آنجاها که رفتن و دیدن آن ممتنع و یا غیرممکن است : فاوقدوا ناراً فانسبک الفضه فعلموا انه معدن (ای ارض هذه الجزیره )... و مثل هذا...
-
اخائیة
لغتنامه دهخدا
اخائیة. [ اَ ی َ ] (اِخ ) اقلیمی از بیلوبونیسه ٔ قدیمه که در طول ساحل خلیج قرنثیه امتداد داشته . طول آن از مشرق بمغرب قریب 65 میل و عرض آن از 12 تا 20 میل ، از سمت شمال ببحر کریسا یا آبهای جون و از سمت جنوب به ألیذة و ارکادیا محدود است و ساحل آن دار...