کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیرمزروع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناکاشت
لغتنامه دهخدا
ناکاشت . (ن مف مرکب ) نکاشته . ناکاشته . کاشته ناشده . غیرمزروع . زراعت ناشده .- ناکاشت گذاشتن زمین ؛ نکاشتن آن را. غیرمزروع داشتن آن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ناکاشته شود.
-
ناکاریده
لغتنامه دهخدا
ناکاریده . [ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) ناکاشته . غیرمزروع . کاریده ناشده .
-
ش-الی آبی
لغتنامه دهخدا
ش-الی آبی . (اِ مرکب ) قسمی از برنج غیرمزروع و خودرو میباشد. (ناظم الاطباء).
-
ناکاشته
لغتنامه دهخدا
ناکاشته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نکشته . کاشته ناشده . نکاشته . غیرمزروع . دست نخورده . مقابل کاشته : زمین معمور ناکاشته بدین مرد به اجارت دادیم . (سندبادنامه ص 263).
-
ناکشته
لغتنامه دهخدا
ناکشته . [ ک ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ناکاشته . کاشته ناشده . نکشته . کشته نشده . بایر. غیرمزروع : که ناکشته باشد به گرد جهان زمین فرومایگان و مهان . فردوسی .به ناکشته اندر نبودی سخن پراکنده شد رسم های کهن . فردوسی . || (ق مرکب ) نکاشته . نکاریده ....
-
حدقل
لغتنامه دهخدا
حدقل . [ ح ِدْ دَ / دِ ق َ / ق ِ ] (اِخ ) در سِفْرِ پیدایش (2: 14) نام دجله میباشد. دانیال (10:4) که فیمابین آشور و الجزیره واقع و منبعهای غربش در آسیای صغیر در نزدیکی منبعهای فرات و ارکسس و هالیس واقع است ، فروعش در نزدیکی دیاربکر جمع شود. اما منبعه...
-
برنجاسف
لغتنامه دهخدا
برنجاسف . [ ب ِ رِ س َ ] (معرب ، اِ) معرب برنجاسپ که گیاه بوی مادران باشد. (از برهان ). حبق الراعی . (از منتهی الارب ). قیصوم است و از اسفرمهاست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی : قراباذین ). به عربی قیصوم و به فارسی برتراسک و بوی مادران که قسمی از افسنتین است ...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) شهری است نوبنیاد در عراق واقع در 8میلی جنوب غربی بصره . این شهر را از آن رو زبیر خوانند که در نزدیکی شهر قدیم بصره همانجا که واقعه ٔ جنگ جمل (بین طلحه و زبیر و عایشه از یک سو و حضرت علی (ع ) از سوی دیگر) رخ داد، قرار دارد و نی...
-
بیابان
لغتنامه دهخدا
بیابان . (اِ مرکب ) پهلوی «ویاپان » ، سمنانی «بیه بون » ، سنگسری «بیه بن » ، سرخه ای «بیه ون » ، شهمیرزادی «بیه بون » ، بی آب و علف ، لاسگردی «بیه بن » گیلکی «بیابان » دشت و صحرا. صحرای بی آب و علف . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بفتح اول هم آمده است...
-
بیشه
لغتنامه دهخدا
بیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) زمینی غیرمزروع که درختان و نی و دیگر رستنیها در آنجا تنگ درهم آمده و صورت حصاری بخود گرفته است . بعربی اجم گویند. (برهان ). جنگل . (رشیدی ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). اجمة. (زمخشری ). ایکة. (ترجمان القرآن ). خفیة. عرین . عر...
-
صاروخان
لغتنامه دهخدا
صاروخان . (اِخ ) یکی از سنجاقهای پنجگانه ای است که تشکیل ولایت آیدین دهد و قسمت شمال شرقی آن ولایت است و از شمال و مشرق به ولایت خداوندگار و از جنوب به سنجاق دنیزلی ، آیدین وازمیر و از سمت مغرب به سنجاق ازمیر محاط است و ساحل ندارد، بین 38 درجه و 2 دق...
-
خراب
لغتنامه دهخدا
خراب . [ خ َ ] (ع مص ) ویران شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از تاج المصادر زوزنی )(دهار). || (اِمص ) ویرانی . بیرانی . (از منتهی الارب ) (یادداشت بخط مؤلف ) (دهار) : ز مهر و کین تو چرخ و فلک گوهر ساخت که هر دو مایه ٔ عمران شد و اصل خراب ...
-
شجرة
لغتنامه دهخدا
شجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (ع اِ) یکی شَجَر و شِجَر. ج ، شَجَرات ، شِجَرات . (از اقرب الموارد). || مؤنث شجر. (اقرب الموارد).- شجرة ابراهیم ؛ پنجنگشت است . بعضی آن را ام غیلان و جمعی شانج دانند و مالیقی نوشته که در فلاجه شجر ابراهیم را عظیم و طویل و کثیرا...
-
خانقاه
لغتنامه دهخدا
خانقاه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) علاقه داری درجه ٔ اول مربوط بحکومت درجه ٔ اول آقچه و متعلق بحکومت کلان شبرغان و در حوزه ٔ ولایت مزارشریف واقع است ، این علاقه در 11 هزارگزی جنوب قلعه ٔ قدیمه و شمال غربی آقچه قرار دارد و بین خط 66 درجه و 9 دقیقه و 23 ثان...
-
کیسه
لغتنامه دهخدا
کیسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) خریطه که در آن پول و زر نگه دارند. (آنندراج ). خریطه ٔ کوچکی که در آن پول می ریزند و یا در آن نوشتجات و اسنادو کاغذهای کاری را می گذارند و عموماً از ابریشم و پارچه های ظریف دیگر آن را می سازند، و هر خریطه مانندی که در آن چیز...