کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیانی
لغتنامه دهخدا
غیانی . [ غ َی ْ یا ] (اِخ ) ثابت بن صهیب بن کرزبن عبدمناة بن عمروبن غیان بن ثعلبةبن طریف بن خزرج بن ساعده . وی از بنی غیان بود و در جنگ احد شهید شد. (ازانساب سمعانی و اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185).
-
غیانی
لغتنامه دهخدا
غیانی . [ غ َی ْ یا ] (اِخ ) عمیربن حبیب بن خماشةبن جویبربن عبیدبن غیان بن عامربن خطمه ، از رسول خدا (ص ) روایت دارد، و او جد ابوجعفر خطمی است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185).
-
غیانی
لغتنامه دهخدا
غیانی . [ غ َی ْ یا ] (ص نسبی ) منسوب به غَیّان ، بطنی از جهینه . (از انساب سمعانی ).رجوع به غَیّان شود. || منسوب به غَیّان ،بطنی از خزرج . رجوع به غَیّان شود. || منسوب به غَیّان ، بطنی از خطمه . رجوع به غَیّان شود.