کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غَلَّقَتِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
غلقة
لغتنامه دهخدا
غلقة. [ غ َ ق َ ](ع اِ) یا غِلقَة همان غَلقی ̍ است . رجوع به غلقی شود. || فضای محصور. باغ محصور بوسیله ٔ دیوار. ج ، غِلَق . (دزی ج 2 ص 224). غَلق . (دزی ج 2 ص 224).
-
غلقة
لغتنامه دهخدا
غلقة. [ غ ِ ق َ ] (ع اِ) یا غَلقَة. همان غَلقی ̍ است . رجوع به غلقی شود.
-
قلقة
لغتنامه دهخدا
قلقة. [ ق َ ل ِ ق َ ](ع ص ) مؤنث قلق به معنی بی آرام . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تغلیق
لغتنامه دهخدا
تغلیق . [ ت َ ] (ع مص ) در ببستن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). بستن درها را؛ غلقت الابواب تغلیقاً شدد للکثرة و ربما قالوا غلقت الابواب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در بستن . (آنندراج ).
-
ابومحجن
لغتنامه دهخدا
ابومحجن . [ اَ م ِ ج َ ] (اِخ ) ثقفی . صحابی است . و در نام او خلاف است ، بعضی مالک بن حبیب گفتند و برخی عبداﷲبن حبیب بن عمروبن عمیر و گروهی گفتند نام او کنیت اوست . آنگاه که جیش مسلمانان در سال هشتم هجرت بطائف شد او با سپاه مشرکین بود و بسنه ٔ نهم ب...