کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوامض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوامض
لغتنامه دهخدا
غوامض . [ غ َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غامِض . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زمینهای هموار. زمینهای پست نرم و زمینهای مغاک . (از منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). رجوع به غامض شود. || شتربچگان . یکی آن غامض است . (از تاج العروس ). || ج ِ غامض...
-
جستوجو در متن
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ] (اِخ ) هروی . او راست : اشراف علی غوامض الحکومات .
-
همایون کردن
لغتنامه دهخدا
همایون کردن . [ هَُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مبارکباد دادن .(آنندراج از غوامض سخن ). رجوع به همایون کنان شود.
-
منصوبه گشای
لغتنامه دهخدا
منصوبه گشای . [م َ ب َ / ب ِ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه در بازی شطرنج و حل غوامض آن مهارت داشته باشد، و مجازاً مشکل گشا و آنکه بر حل معضلات تواناست . گشاینده ٔ غوامض : میراث ستان هفت کشورمنصوبه گشای چار گوهر. نظامی .منصوبه گشای بیم و امیدمیراث ستان ماه و ...
-
نشان بردن
لغتنامه دهخدا
نشان بردن . [ ن ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) سبقت بردن . (آنندراج ) : دوفیل اند خرطوم درهم کشان ز هر دو یکی برده خواهد نشان .نظامی (از آنندراج ، از غوامض سخن ).
-
قفا کردن
لغتنامه دهخدا
قفا کردن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پشت کردن . (از آنندراج ) : به جاه و حشمت دنیا چرا قفا نکندکسی که همچو نظیری مسلمی دارد.(از آنندراج از غوامض سخن ).
-
چارایستی
لغتنامه دهخدا
چارایستی . (ص مرکب ) مؤلف آنندراج در شرح این ترکیب گوید: «چارصدی . طغرا در مشابهات گوید: فقره و بهادران یاسمین با قصباتیان سه برگه بچارایستی شگفتگی رسیدند. از غوامض سخن » و چارصدی و چهارصدی را نیز شرح نکرده است ، و در مأخذ دیگر یافته نشد.
-
رستنین
لغتنامه دهخدا
رستنین . [ رُ ت َ ] (ص نسبی ، اِ) مزیدعلیه رستنی . (آنندراج از غوامض سخن ) : ازین مایه نبودی رستنین رانبودی جانور روی زمین را. (ویس و رامین ).و رجوع به رستنی و رستمین شود.
-
سنگ بریدن
لغتنامه دهخدا
سنگ بریدن . [ س َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) سنگ تراشیدن . (آنندراج ) : کوهکن را خود بناخن سنگ می باید بریدجوی شیر و نقش شیرین کار هرمز دور نیست .(آنندراج از غوامض سخن بدون ذکر نام شاعر).
-
قره
لغتنامه دهخدا
قره . [ ق ُرْ رَ / رِ ] (اِ) قره که رمّالان زنند : صیدی چنین که گفتم وِاقبال صیدگه راشعری زننده قره سعدالسعود فالش .خاقانی (از آنندراج از غوامض سخن ).
-
بازجای
لغتنامه دهخدا
بازجای . [ زْ / زِ ] (اِمرکب ) حیز. مستقر. مأوی و مکان . (آنندراج ). || جای مراجعت و بازگشت . (ناظم الاطباء). || بازپس . (از بهار و غوامض سخن ) (آنندراج ). واپس . من بعد. || باقی مانده . (ناظم الاطباء).
-
بر رضا رفتن
لغتنامه دهخدا
بر رضا رفتن . [ ب َرْ، رِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن برخشنودی و رضایت کسی . || موافق رضا کار کردن . (آنندراج ) : غمگین مباش زود نظیری فرا دهندچون بنده ٔ مطیع همه بر رضا رود.(آنندراج از غوامض سخن ).
-
فاضل یمنی
لغتنامه دهخدا
فاضل یمنی . [ ض ِ ل ِ ی َ م َ ] (اِخ ) یحیی بن قاسم العلوی ، مقلب به عمادالدین و معروف به فاضل یمنی . مفسر دانشمندی از مردم یمن بود. از آثارش دو کتاب «تحفه الاشراف فی کشف غوامض الکشاف » و «درر الاصداف فی حل عقد الکشاف » معروف است . (از اعلام زرکلی ج ...
-
غامض
لغتنامه دهخدا
غامض . [ م ِ ](ع ص ) زمین پست نرم . زمین مغاک . ج ، غوامض . (منتهی الارب ). زمین هموار. (مهذب الاسماء). || مرد سست حمله . || سخن پوشیده و دور، خلاف واضح . (منتهی الارب ): کلام غامض ؛ سخن پوشیده و دور. سخن باریک معنی . (صراح ). گفتار مشکل ، دشوار، سخت...