کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنودن
لغتنامه دهخدا
غنودن .[ غ ُ دَ ] (مص ) به خواب اندرشدن . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). خواب رفتن و چشم از خواب گرم کردن . (فرهنگ اوبهی ). در خواب شدن . (برهان قاطع). خواب گران کردن . (آنندراج ) (انجمن آرا). خواب کردن . (فرهنگ رشیدی ). مژه گرم کردن . خواب سبک کردن . چرت زد...
-
واژههای مشابه
-
تن غنودن
لغتنامه دهخدا
تن غنودن . [ ت َ غ ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مانده شدن تن . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
غنوان
لغتنامه دهخدا
غنوان . [ غ ُ ن َ ] (نف ، ق ) در حال غنودن . رجوع به غنودن شود.
-
اونانیدن
لغتنامه دهخدا
اونانیدن . [ اَ دَ ] (مص ) غنودن و چرت زدن . (ناظم الاطباء). غنودن و استراحت نمودن . (آنندراج ). || امید داشتن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
غنو
لغتنامه دهخدا
غنو. [ غ ُ ن َ ] (اِ) خواب . مقابل بیداری . (فرهنگ رشیدی ) (از برهان قاطع). رجوع به غنودن شود : چون یقینم که نگیردت همی خواب و غنومن بی طاعت در طاعت تو چون غنوم . ناصرخسرو (از فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ).|| (فعل امر) فعل امر از غنودن ، یعنی بخواب و در خ...
-
غنویدن
لغتنامه دهخدا
غنویدن . [ غ ُ ن َ وی دَ ](مص ) خوابیدن . (برهان قاطع). خفتن . (صحاح الفرس ). غنودن . (برهان قاطع). رجوع به غنودن شود : این تخم به غفلت غنویدن ندهدجز حسرت وقت درویدن ثمرت . سراج بلخی .|| آسودن وآرمیدن . (برهان قاطع). رجوع به غنودن شود.
-
غنودگاه
لغتنامه دهخدا
غنودگاه . [ غ ُ ] (اِ مرکب ) خوابگاه . (آنندراج ). جای آرمیدن و آسودن . رجوع به غنودن شود.
-
غنوش
لغتنامه دهخدا
غنوش . [ غ ِ ن َوِ ] (اِمص ) غنودگی . رجوع به غنودگی و غنودن شود.
-
ناغنودن
لغتنامه دهخدا
ناغنودن . [ غ ُ دَ ] (مص منفی ) نغنودن . نیارامیدن . نخفتن . مقابل غنودن .
-
نومیدن
لغتنامه دهخدا
نومیدن . [ ن َ / نُو دَ ] (مص جعلی ) خوابیدن . غنودن . آرامیدن . (ناظم الاطباء). مصدر جعلی است از «نوم » عربی + «یدن ».
-
زیودن
لغتنامه دهخدا
زیودن . [ زِ دَ ] (مص ) به خواب رفتن . (آنندراج ). غنودن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
غنودگی
لغتنامه دهخدا
غنودگی . [ غ ُ دَ / دِ ] (حامص ) خوابیدن و آرمیدن . آسایش :وَسَن . غنودگی . (منتهی الارب ). رجوع به غنودن شود.
-
استیسان
لغتنامه دهخدا
استیسان . [ اِ] (ع مص ) خوابناک گشتن . || غنودن . || پینکی زدن . اوناویدن . (تاج المصادر بیهقی ).