کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنفر
لغتنامه دهخدا
غنفر. [ غ َ ف َ ] (اِخ ) نام جد حسن بن بشربن اسماعیل بن غدق بن حبتربن غنفر غنفری . رجوع به غنفری شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 180).
-
واژههای همآوا
-
قنفر
لغتنامه دهخدا
قنفر. [ ق َ ف َ ] (ع اِ) نره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ذکر. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
غنفری
لغتنامه دهخدا
غنفری . [ غ َ ف َ ](ص نسبی ) منسوب به غنفر. رجوع به غنفر (اِخ ) شود.
-
غنفری
لغتنامه دهخدا
غنفری . [ غ َ ف َ ] (اِخ ) حسن بن بشربن اسماعیل بن غدق بن حبتربن غنفر، مکنی به ابومحمد. شیخ مصری است از عبدالغنی بن سعید. عنفری به عین مهمله نیز گفته اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 180).