کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنائي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غنائی
لغتنامه دهخدا
غنائی . [ غ ِ ] (اِخ ) رجوع به غنایی شود.
-
غنائی
لغتنامه دهخدا
غنائی . [غ ِ ] (ص نسبی ) منسوب به غِناء. رجوع به غناء شود.- شعر غنائی یا موسیقی ؛ شعری است که حاکی از عواطف و احساسات روحی باشد. فخر، حماسه ، حکمت و تعلیم ، مدح ، هجا، رثاء، تشبیب ، وصف مناظر و نظایر آنها همگی در این قسم داخل هستند. (تاریخ ادبیات ای...
-
جستوجو در متن
-
نجاتی بک
لغتنامه دهخدا
نجاتی بک . [ ن ِ ب َ ] (اِخ ) شاعر غنائی ترک و صاحب دیوان است . وی به سال 1509 م . درگذشت . (از اعلام المنجد).
-
لرمنتف
لغتنامه دهخدا
لرمنتف . [ ل ِ م ُ ت ُ ] (اِخ ) میخائیل یوری ویچ . شاعر غنائی روس . مولد مُسکو (1814-1841 م .).
-
ارین
لغتنامه دهخدا
ارین . [ اَ ی ُ ] (اِخ ) شاعر غزلسرای یونانی مبتکر اشعار غنائی که بافتخار دیونیسوس (باکوس ) سروده میشد.
-
پنلپ
لغتنامه دهخدا
پنلپ . [ پ ِ ن ِ ل ُ ] (اِخ ) منظومه ای است غنائی تألیف رنه فوشوابا، موسیقی ژِفوره (1913م .).
-
ارات
لغتنامه دهخدا
ارات . [ اِ ت ُ ] (اِخ ) یکی از موزهای نه گانه ٔ یونان باستان ، دختر زاوش و منِمُسین . وی مظهر شعر غنائی و مراثی است . وی را با چنگی در دست تجسیم کنند.
-
پلیمنی
لغتنامه دهخدا
پلیمنی . [ پ ُ ] (اِخ ) در اساطیر یونان الهه ٔ اشعار غنائی است . شکل او را در حال تفکر انگشت بدهان تصویر میکردند. (قاموس الاعلام ترکی در کلمه ٔ پولیمنیا).
-
اسشن باخ
لغتنامه دهخدا
اسشن باخ . [ اِ شِم ْ ] (اِخ ) ولفرام د. شاعر آلمانی . مولد اسشن باخ (باویر). وی گوینده ٔ منظومه های حماسی (پارزیوال ) یا غنائی است (1170-1220 م .).
-
تیرته
لغتنامه دهخدا
تیرته . [ تی ت ِ ] (اِخ ) شاعر غنائی یونان در قرن 7 ق .م . است . او با سرودهای خود شجاعت و جسارت اسپارتی ها را در جنگ دوم مسنیه تجدید کرد. (از لاروس ). رجوع به تیرتئوس شود.
-
درژاوین
لغتنامه دهخدا
درژاوین . [ دِ ] (اِخ ) گاوریل رومانوویچ (1743 - 1816 م .). شاعر روسی و ملک الشعرای دربار کاترین دوم بود. الکساندر اول او را در سال 1802 م . به وزارت منصوب کرد. برخی او را برجسته ترین شاعر روسیه قبل از پوشکین میدانند. از مشهورترین اشعار غنائی فراوانش...
-
شارپانتیه
لغتنامه دهخدا
شارپانتیه . [ ی ِ ] (اِخ ) گوستاو آهنگساز فرانسوی که به سال 1860 م . در قصبه ٔ دیوز تولد و به سال 1956 وفات یافت . وی مصنف درام غنائی بنام لوئیز و سوئیت آن موسوم به ژولین و سوئیتهای ارکستر معروف به تأثرات ایتالیا میباشد.
-
کاتول
لغتنامه دهخدا
کاتول . (اِخ ) کایوس والریوس . شاعر لاتن ، متولد در «ورنون » حدود سال 84 ق .م . و متوفی پس ازسال 47 ق .م . مجموعه ٔ اشعار او بنام «لپیتالم دوتتیس اِ دو پله » و قطعات غنائی بسیارش که همه حاکی از ظرافت و تبحر و آزاداندیشی بسیار است ، از عشق شدید به معش...
-
لاطائل
لغتنامه دهخدا
لاطائل . [ ءِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: لا به معنی نه + طائل به معنی هوده و فائده ) بیهوده . بیفائده . بیهده . ترهة. بی نفع. بی مزیتی . بی غنائی . بی خیر.- لاطائل گفتن ؛ بیهوده گفتن . حرف مفت زدن . جفنگ گفتن . || فرومایه . ناکس .- تطویل بلاطائل ...