کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمیصاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمیصاء
لغتنامه دهخدا
غمیصاء. [ غ ُ م َ ] (اِخ ) یکی از دو ستاره ٔ شعری ، و آن را غَموص نیز نامند و من احادیثهم : ان الشعری العبور قطعت المجرة فسمیت عبوراً، و بکت الاخری علی اثرها حتی غمصت فسمیت غمیصاء. (منتهی الارب ). نام دیگر شِعرای شامی است و آن کوکبی است روشن از قدر ا...
-
غمیصاء
لغتنامه دهخدا
غمیصاء. [ غ ُ م َ ] (اِخ ) جایی است در بادیه ٔ عرب نزدیکی مکه که مسکن بنی جذیمةبن عامربن عبدمناةبن کنانه بود. خالدبن ولید در عام الفتح گروه بسیاری از ایشان را کشت ، رسول خدا گفت : «اللهم انی ابراء الیک مما صنع خالد». آنگاه بوسیله ٔ علی (ع ) دیه ٔ کشت...
-
غمیصاء
لغتنامه دهخدا
غمیصاء. [ غ ُ م َ ] (اِخ ) رمیصاء. نام ام سلیم دختر ملحماء است . وی مادر انس بن مالک و از صحابیات بود. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
واژههای مشابه
-
شعرای غمیصاء
لغتنامه دهخدا
شعرای غمیصاء. [ ش ِ ی ِ غ ُ م َ ] (اِخ ) شعرای شامی . (از جهان دانش ) (مفاتیح ). رجوع به شعرای شامی شود.
-
جستوجو در متن
-
رمیصاء
لغتنامه دهخدا
رمیصاء. [ رُ م َ ] (اِخ ) (شِعْرای ...) یکی از دو ستاره ای است که بر ذراع است . (از اقرب الموارد). غمیصاء. شِعْرای شامیه . غموص . (یادداشت مؤلف ). رجوع به غمیصاء شود.
-
شعرای غموص
لغتنامه دهخدا
شعرای غموص . [ ش ِ ی ِغ َ ] (اِخ ) شعرای غمیصاء. شعرای شامی . (از مهذب الاسماء) (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شعرای شامی شود.
-
رمیصاء
لغتنامه دهخدا
رمیصاء. [ رُ م َ ] (اِخ ) یا غمیصاء. دختر ملحان بن خالدبن زیدبن حرام از بنی نجار و از صحابه ٔ رسول و معروف به ام سلیم بود. ابونعیم در وصف وی گوید: «الطاعنة بالخناجر فی الوقائعو الحروب ». وی مادر أنس بن مالک بود و شوی وی مالک بعد از ظهور اسلام کشته ش...
-
غموص
لغتنامه دهخدا
غموص . [ غ َ ] (ع ص ) رجل غموص الحنجرة؛ یعنی سخت دروغگوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کذاب . (اقرب الموارد). || یمین غموص ؛ بمعنی یمین غموس . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غَموس شود. || (اِخ ) نام یکی از دو شِعری ̍. غُمَیصاء . (اقرب الموا...
-
شعرای شامی
لغتنامه دهخدا
شعرای شامی . [ ش ِ ی ِ ] (اِخ ) (اصطلاح فلک ) نام ستاره ای از قدر اول بر شکم کلب اصغر که آنرا شعرای غمیصا نیز نامند. غمیصاء. رمیصاء. غموص . (یادداشت مؤلف ). نام دیگر آن غمیصاست و آن کوکبی است روشن از قدر اول در صورت کلب اصغر. (از جهان دانش ). ستاره ...
-
شعری
لغتنامه دهخدا
شعری . [ ش َ را / ش ِ را / ش ُ را ] (اِخ ) نام دو ستاره ، یکی شعری العَبور ودیگری شعری الغمیصاء. شعری العبور که شعرای یمانی گویند ستاره ای است بسیار روشن که بعد از جوزا برآید ودر آخر تابستان اول شب بر فلک نمایان گردد، و آنرا شعری العبور از آن جهت گوی...