کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمد
لغتنامه دهخدا
غمد. [ غ َ ] (ع مص ) در نیام کشیدن شمشیر را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شمشیر در نیام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || پوشانیدن چیزی را. || درست کردن کاری را. اصلاح امر. (اقرب الموارد).
-
غمد
لغتنامه دهخدا
غمد. [ غ َ م َ ] (ع مص ) افزون شدن آب چاه یا کم گردیدن آن . از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). غمدت الرکیة، کثر ملؤها و قل . ضد. (المزهر سیوطی ص 233).
-
غمد
لغتنامه دهخدا
غمد. [ غ ِ ] (ع اِ) نیام شمشیر. (مهذب الاسماء) (دهار). نیام شمشیر و کارد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ج ، اَغماد، غُمود. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نیام . غلاف . قِراب . رجوع به نیام شود : غمد را بنمود و پنهان کرد ت...
-
واژههای همآوا
-
قمد
لغتنامه دهخدا
قمد. [ ق َ ] (ع مص ) سرباز زدن و بازایستادن از کاری . || بر نیکی یا بدی پاییدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قمد
لغتنامه دهخدا
قمد. [ ق َ م َ ] (ع مص ) درازگردن یا سطبرگردن بودن با درازی آن . (اقرب الموارد). || (اِمص ) درازی و سطبری گردن . (منتهی الارب ).
-
قمد
لغتنامه دهخدا
قمد. [ ق ُ م ُ ] (ع ص ) درشت اندام یا سطبر. (منتهی الارب ). قوی سخت . (مهذب الاسماء).
-
قمد
لغتنامه دهخدا
قمد. [ ق ُ م ُدد ] (ع ص ) مرد سطبرگردن و قوی واستوار درازخلقت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مرد سخت اندام و توانا و سطبر یا درشت . (منتهی الارب ). || (اِ) ذکر. (بحر الجواهر).
-
جستوجو در متن
-
غمود
لغتنامه دهخدا
غمود. [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غِمد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غِمد شود.
-
اغماد
لغتنامه دهخدا
اغماد. [ اَ ] (ع اِ)ج ِ غِمد، یعنی نیام شمشیر و کارد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ غمد، غلاف شمشیر. (از اقرب الموارد). غُمود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
غمدان
لغتنامه دهخدا
غمدان . [ غ ُ م ُدْ دا ] (ع اِ) نیام شمشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غلاف شمشیر. غِمد. (اقرب الموارد).
-
ضماد
لغتنامه دهخدا
ضماد. [ ض ِ ] (ع مص ) بستن چیزی بر جراحت . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). و منه : ضَمدَ عینه بالصبر؛ ای جَعله علیها. (منتهی الارب ). || زدن عصا بر سر کسی . || مدارا کردن . || برابری کردن در چیزی . (منتهی الارب ). || دو معشوق گرفتن زن . ابوذؤیب گوید...
-
نبوة
لغتنامه دهخدا
نبوة. [ ن َب ْ وَ ] (ع مص ) بازماندن شمشیر از کار. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به نَبْوَت شود : سنان لسان و تیغ بیان و الشعراء یتبعهم الغاوون از هیبت جلال نبوّت در غمد کلال و نَبْوَت بماند. (مقدمه ٔ حافظ). || جفوة. (معجم متن اللغة) (اقرب ا...
-
اضیع
لغتنامه دهخدا
اضیع. [ اَض ْ ی َ ] (ع ن تف )هیچکاره تر، یقال : هو اضیع من قمرالشتاء. (ناظم الاطباء). || ضایعکننده تر. (غیاث ) (آنندراج ).- امثال : اضیع من بیضةالبلد . اضیع من تراب فی مهب الریح . اضیع من دم سلاع . (یادداشت مؤلف ). اضیع من سراج فی شمس . اضیع من ...