کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلفة
لغتنامه دهخدا
غلفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) جایگاهی است در دیار عرب . (از معجم البلدان ).
-
غلفة
لغتنامه دهخدا
غلفة. [ غ ُف َ ] (ع اِ) غلاف سر نره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست ختنه نابریده . (دهار). پوستکی که ختنه کننده آن راببرد. قُلفَة. غُرلَة. ج ، غُلَف . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
قلفة
لغتنامه دهخدا
قلفة. [ ق َ ف َ ] (ع اِ) آوندهای بحرانی پر از خرما و جز آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قلفة
لغتنامه دهخدا
قلفة. [ ق َ ف َ ] (ع مص ) برداشتن گل سر خم را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَلف شود.
-
قلفة
لغتنامه دهخدا
قلفة. [ ق ِ ف َ ] (ع اِ) مؤنث قِلف و آن پوست درخت است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قلف شود. || گیاهی است سبز که میوه ٔ ریز دارد و بار آن را شتران به حرص تمام خورند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قلفة
لغتنامه دهخدا
قلفة. [ ق ُ ف َ ](ع اِ) قُلَفَه . غلاف سر نره . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آن پوست که در ختنه ببرند. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
غلفی
لغتنامه دهخدا
غلفی . [ غ ُ فی ی ] (ص نسبی ) منسوب به غُلفَة . رجوع به انساب سمعانی ج 2 ورق 411 الف و اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 177 و غُلفَة شود.
-
غرلة
لغتنامه دهخدا
غرلة. [ غ ُ ل َ ] (ع اِ) غلاف سر نره ٔ غلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، غُرَل . (اقرب الموارد). آن پوست که هنگام ختنه ببرند. قُلفة. غُلفة. (از اقرب الموارد).
-
پوست ختنه گاه
لغتنامه دهخدا
پوست ختنه گاه . [ ت ِ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قشر موضع ختان . پوستی که مسلمانان و یهود برند گاه ختان . غلفة. (دهار) . قلفة.
-
ختنه گاه
لغتنامه دهخدا
ختنه گاه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آنجای از شرمگاه که از آنجا برند. آن قسمت از پوست شرم کودک که در ختان برند. غلفه . حشفه . (از یادداشتهای مؤلف ) ختنه جای .
-
ختنه
لغتنامه دهخدا
ختنه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) بریدگی غلاف سر نره . (از ناظم الاطباء). پاکی . در قاموس کتاب مقدس آمده : یکی از رسوم مشهور دین یهود می باشد و آن بریدن گوشت غلفه ٔ هر فرزند نرینه است که هشت روز از تولدش گذشته باشد و این مطلب نشانه ٔ عهدی است که خداوند د...
-
لسان العصفور
لغتنامه دهخدا
لسان العصفور. [ ل ِنُل ْ ع ُ ] (ع اِ مرکب ) برگ زیتون هندی . طالیسفر. (از بحر الجواهر). رجوع به گنجشک زوان و زبان گنجشک شود. ضریر انطاکی در تذکره آرد: ثمرالدردار عراجین کالحبة الخضراء الا فی الاستطالة کان غلفه ورق الزیتون الملفوف داخلها الثمرة الی صف...