کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلت دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غلت خوردن
لغتنامه دهخدا
غلت خوردن . [ غ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غلتیدن . غلطیدن . غلط خوردن . رجوع به غلتیدن شود.
-
غلت دادن
لغتنامه دهخدا
غلت دادن . [غ َ دَ ] (مص مرکب ) غلتانیدن . غلطانیدن . غلط دادن .- غلت دادن آواز ؛ تحریر. ترجیع صوت . بگردانیدن آواز.نغمه زدن در آواز. ترنم کردن .
-
غلت زدن
لغتنامه دهخدا
غلت زدن . [ غ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) غلتیدن . غلطیدن . غلط زدن . رجوع به غلتیدن شود.
-
غلت و واغلت
لغتنامه دهخدا
غلت و واغلت . [ غ َ ت ُ غ َ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) غلط و واغلط. غلتیدن مکرر.- غلت و واغلت زدن ؛غلتیدن مکرر.
-
جستوجو در متن
-
غلط
لغتنامه دهخدا
غلط. [ غ َ ] (اِمص ) اسم مصدر از غلطیدن . دراز کشیدن و این در اصل به تاء نقطه دار بوده است . (از آنندراج ). گردیدن چیزی بر روی خود. به پهنا گردیدن . غلت . رجوع به غلت شود.ترکیب ها:- غلط خوردن . غلط دادن . غلط زدن . رجوع به همین مدخل ها شود.
-
دادن
لغتنامه دهخدا
دادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن چیزی را. ارزانی داشتن چیزی بکسی . منح . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اکاحة. مقاوا...