کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلاف 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وقیب
لغتنامه دهخدا
وقیب . [ وَ ] (ع اِ) آواز غلاف نره ٔ اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگ غلاف ذکر اسب . (مهذب الاسماء).
-
ترازودان
لغتنامه دهخدا
ترازودان . [ ت َ ] (اِ مرکب )کپه ٔ ترازو. (ناظم الاطباء). || غلاف ترازو. غلاف میزان . طرازدان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
مشاوب
لغتنامه دهخدا
مشاوب . [ م ُ وَ ] (ع اِ) غلاف قاروره . ج ، مَشاوِب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). غلاف شیشه . (مهذب الاسماء).
-
تگژدانه
لغتنامه دهخدا
تگژدانه . [ ت َ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) غلاف دانه ٔ انگور. (شرفنامه ٔ منیری ). غلاف دانه . (آنندراج ). رجوع به تکژدان شود.
-
ثعروران
لغتنامه دهخدا
ثعروران . [ ث ُ ] (ع اِ) دو آزخ غلاف نره ٔ ستور، مانند دو سر پستان . چیزی که بر دو طرف غلاف شرم اسب می باشد. || دو ازخ پستان گوسپند. تکمه های پستان گوسپند.
-
افتصاع
لغتنامه دهخدا
افتصاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غلاف سر نره برگردانیدن کودک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برگردانیدن کودک غلاف سر نره را. (ناظم الاطباء). فشردن سر نره با انگشتان و گفته اند بیرون آوردن آن از غلاف باشد. (از اقرب الموارد). || بقهر گرفتن همه ٔ حق خود را از ک...
-
نیاب
لغتنامه دهخدا
نیاب . (اِ) نیام . غلاف . || آوند. ظرف . (ناظم الاطباء).
-
قوقون
لغتنامه دهخدا
قوقون . [ ] (معرب ، اِ) غلاف صدف . و به عقیده ٔ بعضی اظفارالطیب است . (از فهرست مخزن الادویه ).
-
ساجول
لغتنامه دهخدا
ساجول . (ع اِ) غلاف شیشه مثل سوجله و سوجل . (شرح قاموس ). غلاف شیشه . ج ، سواجیل . صغانی این کلمه را باین معنی از ابن عباد نقل کند و غلطمیشمارد و گوید صواب آن ساحول است . (تاج العروس ).
-
عنجورة
لغتنامه دهخدا
عنجورة. [ ع ُ رَ ] (ع اِ) غلاف شیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غلاف بطری . (از اقرب الموارد). || لقب مردی که چون به وی می گفتند «عَنجِر یا عنجورة!» خشمناک می گشت .(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
مفتصع
لغتنامه دهخدا
مفتصع. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) غلاف نره برگرداننده ٔ کودک . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه غلاف نره را به روی حشفه برمی گرداند. (ناظم الاطباء). || به قهر گیرنده همه ٔ حق خود را از کسی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
مغتلف
لغتنامه دهخدا
مغتلف . [ م ُ ت َ ل ِ ](ع ص ) غلاف یابنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه غلاف به دست آورد. || آنکه غالیه بر روی و ریش می مالد. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
-
بتلاب
لغتنامه دهخدا
بتلاب . [ ب ِ ] (اِ) غلاف گل خرما. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع).غلاف گل خرما که گوزه ٔ مخ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ نظام ) (هفت قلزم ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). پوست خوزه گل خرما.
-
اکامیم
لغتنامه دهخدا
اکامیم . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَکمام . جج ِ کِم ّ.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ کِم ّ. (اقرب الموارد). ج ِ کم ، به معنی غلاف غوره ٔ نخستین خرما و غلاف شکوفه باشد. (از آنندراج ). و رجوع به اکمام و کم شود.
-
تغلیف
لغتنامه دهخدا
تغلیف . [ ت َ ] (ع مص ) در غلاف کردن شیشه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در غلاف کردن قاروره و کتاب و جز آنها را. (از اقرب الموارد). || غالیه برکردن . (تاج المصادر بیهقی ). غالیه مالیدن بر ریش خود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).