کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلاء
لغتنامه دهخدا
غلاء. [ غ َ ] (ع مص ) گران شدن نرخ . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مصادر زوزنی ). گرانی نرخ . (مهذب الاسماء). قحط و گران شدن نرخ غله و هرچیز. (غیاث اللغات ). گران گردیدن نرخ . (منتهی الارب ). ضد رخص . بالا رفتن قیمت . (از اقرب الموارد) : در میان اهل ف...
-
غلاء
لغتنامه دهخدا
غلاء. [ غ ِ ] (ع مص ) به غایت برداشتن دست را در انداختن تیر، یا به نهایت قوت دور انداختن . (منتهی الارب ). مصدر دوم باب مفاعله ، از غالی ̍. (از اقرب الموارد). مغالاة. (اقرب الموارد). || مبالغه در کاری . || به بهای گران خریدن . (از اقرب الموارد). رجوع...
-
غلاء
لغتنامه دهخدا
غلاء. [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غَلْوَة. (منتهی الارب ). رجوع به غلوة شود.
-
واژههای همآوا
-
قلاء
لغتنامه دهخدا
قلاء. [ ق َ ] (اِ) غفاین . دروقینون (در تذکره آمده است : دروفیقون )، و آن نباتی است شبیه درخت زیتون دارای شاخه هایی که طول هر یک کمتر از یک ذراع است و برگهائی مانند برگ زیتون و درازتر و نازکتر و شکوفه ٔ سفیدو دانه های سفید به اندازه ٔ دانه ٔ کرسنه ٔ ...
-
قلاء
لغتنامه دهخدا
قلاء. [ ق َ ] (ع مص ) دشمن داشتن . سخت ناپسندیدن سپس گذاشتن . (منتهی الارب ): قلا فلاناً... قلأاً؛ ابغضه و کرهه غایة الکراهة فترکه . (اقرب الموارد).
-
قلاء
لغتنامه دهخدا
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) ابراهیم بن حجاج . از محدثان است . (از انساب سمعانی ).
-
قلاء
لغتنامه دهخدا
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی بن ریاح . از راویان است . قلاء، لقب رجالی اوست . (ریحانةالادب ج 3 ص 316).
-
قلاء
لغتنامه دهخدا
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) سویدبن سعید. از راویان است . (ریحانة الادب ج 3 ص 316).
-
قلاء
لغتنامه دهخدا
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) علی بن محمد. از راویان است . (ریحانة الادب ج 3 ص 316).
-
قلاء
لغتنامه دهخدا
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) عمربن رباح . از راویان است . (ریحانة الادب ج 3 ص 316).
-
قلاء
لغتنامه دهخدا
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) محمدبن دراج . از راویان است . (ریحانة الادب ج 3 ص 316).
-
قلاء
لغتنامه دهخدا
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (ع ص ) قلیه پز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تابه ٔ قلیه ساز. (منتهی الارب ). سازنده ٔ تابه ٔ قلیه پزی . (ناظم الاطباء). سازنده ٔ مقلات . تاوه گر. (ملخص اللغات حسن خطیب ). تابه گر. (مهذب الاسماء).
-
قلاع
لغتنامه دهخدا
قلاع . [ ق َل ْ لا ] (ع ص ) نیک دروغ گوی . (منتهی الارب ). دروغگوی . (اقرب الموارد). || زن جلب . (منتهی الارب ). قواد. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کفن آهنج . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نباش . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سرهنگ . (منتهی...
-
قلاع
لغتنامه دهخدا
قلاع . [ ق ِ ] (ع اِ)ج ِ قلعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قلعة شود. || ج ِ قَلْع. (ناظم الاطباء). || ج ِ قِلْع. (منتهی الارب ). رجوع به قلع شود.