کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غفلت زده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غفلت زده
لغتنامه دهخدا
غفلت زده . [ غ َ / غ ِ ل َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه غافل باشد. رجوع به غفلت و غفلة شود : اشک حسرت نمک انباشته در چشم امیدبخت غفلت زده در خواب گرانست هنوز.ملاشانی تکلو (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
غفلت داشتن
لغتنامه دهخدا
غفلت داشتن . [ غ َ / غ ِ ل َ ت َ ] (مص مرکب ) غفلت کردن . غافل بودن . بی خبری . ناآگاهی . رجوع به غفلت و غفلة شود.
-
غفلت شمردن
لغتنامه دهخدا
غفلت شمردن . [ غ َ / غ ِ ل َ ش ُ / ش ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) سهو دانستن . مشتبه و معیوب شمردن : گفته های عاقلان غفلت شماری با نظرخود نگویی تا امامت یا رسالت چیست بس .ناصرخسرو.
-
غفلت کردن
لغتنامه دهخدا
غفلت کردن . [ غ َ / غ ِ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غافل بودن . غفلت ورزیدن . غفلت داشتن . تغاضی . (منتهی الارب ). رجوع به غفلت و غفلة شود : آن دیگری که تحرزی داشت ... با خود گفت غفلت کردم . (کلیله و دمنه ).
-
غفلت ورزیدن
لغتنامه دهخدا
غفلت ورزیدن . [ غ َ / غ ِ ل َ وَ دَ ] (مص مرکب ) غفلت کردن . غافل بودن . ناآگاه بودن . بیخبر شدن . تغابی . تغاطس . تغاطش : لهو، غفلت ورزیدن از چیزی . تلهی ، غفلت ورزیدن . (منتهی الارب ). اگر غفلتی ورزم بنزدیک اصحاب خرد معذور نباشم . (کلیله و دمنه ). ...
-
غفلت پیشه
لغتنامه دهخدا
غفلت پیشه . [ غ َ / غ ِ ل َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه پیوسته غفلت کند. غفلت کار. رجوع به غفلت شود.
-
غفلت کار
لغتنامه دهخدا
غفلت کار. [ غ َ / غ ِ ل َ ] (ص مرکب ) آنکه پیوسته غفلت کند. غفلت پیشه . رجوع به غفلت شود : حذر ای غافلان جاهل وارحذر ای جاهلان غفلت کار.مجد همگر (از آنندراج ).
-
غفلت ورز
لغتنامه دهخدا
غفلت ورز. [ غ َ / غ ِ ل َ وَ ] (نف مرکب ) بی خبر. غافل . بی پروا. بی احتیاط و بی اطلاع . (ناظم الاطباء). رجوع به غفلت شود.
-
غفلت ورزی
لغتنامه دهخدا
غفلت ورزی . [ غ َ / غ ِ ل َ وَ ] (حامص مرکب ) بی خبری . بی اعتنایی . بی احتیاطی . بی پروایی . (ناظم الاطباء). غفلت ورزیدن . غفلت کردن . غافل بودن . ناآگاهی داشتن . غفلان ؛ غفلت ورزی . (منتهی الارب ). رجوع به غفلت و غفلة شود.
-
بی غفلت
لغتنامه دهخدا
بی غفلت . [ غ َ / غ ِ ل َ ] (ص مرکب ) که غفلت نکند. بدون غفلت و بی خبری . هوشیار : گیتی بسان خاطر بی غفلت پر نور نفع و خیر ازیرا شد. ناصرخسرو.رجوع به غفلت شود.
-
خواب غفلت
لغتنامه دهخدا
خواب غفلت . [ خوا / خا ب ِ غ ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) غفلت . خواب خرگوش . (آنندراج ) : تو مست خواب غفلتی و از برای توایزد فکنده خوان کرم در سپیده دم .منوچهری .
-
جستوجو در متن
-
خواب درسر
لغتنامه دهخدا
خواب درسر. [ خوا / خا دَ س َ ] (ص مرکب ) خواب آلوده . کنایه از غافل . غفلت زده : چنان میروی ساکن و خواب درسرکه میترسم از کاروان بازمانی .سعدی .
-
می خورده
لغتنامه دهخدا
می خورده . [ م َ / م ِ خوَرْ / خُرْ / دَ / دِ ] (نف مرکب ) شراب خورده . باده خواره . می نوشیده . که شراب خورده باشد. مست و مخمور و می زده : به دیده چو قار و به رخ چون بهارچو می خورده ای چشم او پرخمار. فردوسی .ایا می خورده ٔ غفلت کنون مستی و بیهوشی خم...