کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غضارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غضارة
لغتنامه دهخدا
غضارة. [ غ َ رَ ] (ع اِ) گل خوشبوی سبز برچسفان نیکو. (منتهی الارب ). سفال سبزی است که برای دفع چشم زخم استعمال شود. الطین الحر. (المنجد). خاک که در آن ریگ نبود. طین حر. سفالی که از این خاک کنند و به فارسی آن را تغار سبز گویند. گل چسبنده ٔ سبزی که از ...
-
واژههای همآوا
-
غزارت
لغتنامه دهخدا
غزارت . [ غ َ رَ ] (ع مص ) بسیار شدن . بسیاری . وفور. غزارة. رجوع به غزارة شود : فایده ٔ... غزارت عقل آن است که چون از دوستان دشمنی پیدا آید... در حال اطراف کار خود فراهم گیرد. (کلیله و دمنه ).پیام آن است کای شایسته فرزندکه بادا بحرعلمت را غزارت . سی...
-
غزارة
لغتنامه دهخدا
غزارة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) بسیاری از هر چیزی . (منتهی الارب ). بسیار شدن . (دهار). بسیار شدن آب و جز آن . (اقرب الموارد). به تمام معانی غَزر و غُزر. (منتهی الارب ). بسیاری و بسیار شدن . (برهان قاطع). || بسیارشیر گردیدن ناقه : غزرت الناقة؛ کثر درها. (ا...
-
قذارة
لغتنامه دهخدا
قذارة. [ ق َ رَ ] (ع مص ) پلید گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و این از باب سمع و نصر وکرم هر سه آمده است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
تغار سبز
لغتنامه دهخدا
تغار سبز. [ ت َ س َ ] (اِ مرکب ) غضاره . (بحر الجواهر). قسمی خزف که عرب آن را غضارة گوید.(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به غضاره شود.
-
غضائر
لغتنامه دهخدا
غضائر. [ غ َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ غَضارة. (اقرب الموارد). رجوع به غضارة شود.
-
ایزغنج
لغتنامه دهخدا
ایزغنج . [ زُ غ ُ / غ ُ ] (اِ) جوال . (برهان ) (آنندراج ) : آن بادریسه هفته ٔ دیگر غضاره شدو اکنون غضاره همچو یکی ایزغنج گشت .؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
-
غضر
لغتنامه دهخدا
غضر. [ غ َ ض َ ] (ع مص ) فراخ حال گردیدن سپس تنگی . (منتهی الارب ). بسیارمال شدن پس از تنگی . غَضارَة. (از اقرب الموارد).
-
کاسه ٔ سفالین
لغتنامه دهخدا
کاسه ٔ سفالین . [ س َ/ س ِ ی ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غضاره . کاسه ای که از سفال سازند. و رجوع به شعوری ج 2 ص 251 شود.
-
دارصینی
لغتنامه دهخدا
دارصینی . (اِ مرکب ) معرب دارچینی : و از این ناحیه (چین ) حریر و پرند و خاوجیر چینی و دیبا و غضاره و دارصینی و... خیزد. (حدود العالم ). رجوع به دارچین و دارچینی شود.
-
خاوجیز
لغتنامه دهخدا
خاوجیز. (اِ) نام نوعی پارچه است و شاید پارچه ای پرزدار باشد. خاوخیز : و از این ناحیت (چینستان ) زر بسیار خیزد و حریر و پرند و خاوجیز چینی و دیبا و غضاره و دارچینی ... (از حدود العالم ضمیمه ٔ گاهنامه ٔ سید جلال الدین طهرانی ).
-
غنج
لغتنامه دهخدا
غنج . [ غ َ ] (اِ) جوال . (فرهنگ اوبهی )(برهان قاطع) (از فرهنگ اسدی ) (فرهنگ رشیدی ). خُرج .(مهذب الاسماء). و بعضی گویند جوالی است مانند خرجین که آن را بعربی حُرجَة گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ). بمعنی جوالی باشد که خورجین...
-
سنگخوار
لغتنامه دهخدا
سنگخوار. [ س َ خوا / خا ] (اِ مرکب ) نام مرغی است کوچک و سیاه رنگ و کاکل دارد که سنگریزه میخورد و به عربی قطاة خوانند. (برهان ). نام مرغی است که سنگ ریزه غذای آن باشد و معرب آن سنگخوارج است . (جهانگیری ). نام مرغی است که به عربی آنرا قطاة خوانند و گو...