کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غصون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غصون
لغتنامه دهخدا
غصون . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غُصن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شاخه های درخت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به غصن شود : گفته هر برگ وشکوفه ٔ آن غصون دم به دم یا لیت قومی یعلمون . مولوی (مثنوی ).پس نشان نشف آب اندر غصون آن بود که می نجنبد در رکون...
-
واژههای همآوا
-
قسون
لغتنامه دهخدا
قسون . [ ] (معرب ، اِ) لبلاب کبیر است . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). رجوع به قسنوس و قسناسیس و لبلاب شود.
-
قصون
لغتنامه دهخدا
قصون . [ ق ُص ْ صو ] (اِخ ) دهی از دهستان تکاب بخش ریوش شهرستان کاشمر در 26 هزارگزی شمال باختری ریوش و 2 هزارگزی جنوب مالرو عمومی ریوش . موقع آن کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 225 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . راه م...
-
جستوجو در متن
-
خضر
لغتنامه دهخدا
خضر. [ خ ِ ](اِخ ) ابن محمد اماسی مفتی . از عالمان قرن یازدهم هجری . او راست : 1- غصون الاصول . 2- تهیج غصون الاصول . 3- نظم تلخیص المفتاح مسمی به انبوب البلاغه و شرح آن مسمی به افاضةالانبوب . 4- لب الفرائض . (از کشف الظنون ).
-
معضئلة
لغتنامه دهخدا
معضئلة. [ م ُ ض َ ءِل ْ ل َ ](ع ص ) غصون معضئلة؛ شاخه های بسیار درهم پیچیده . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تزارید
لغتنامه دهخدا
تزارید. [ ت َ ] (ع اِ) چین ها و شکن ها که مشابه بافتن زره باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غصون الدماغ لان نظمها یشبه نظم زردالجوشن . لکن زردالمقدم اکثر افراداً من زردالمؤخر. (بحر الجواهر).
-
اعضئلال
لغتنامه دهخدا
اعضئلال . [ اِ ض ِءْ ] (ع مص ) بسیار شاخ برآوردن درخت و در هم پیچیدن آنها. (از اقرب الموارد). بسیار درهم پیچیده شاخ و برگ گردیدن درخت : اِعْضَاءَلَّت الشجرة اعضئلالاً (مهموزاً)؛ بسیار درهم پیچیده شاخ و برگ گردید. و منه : «غصون معضئلّة». (منتهی الارب ...
-
غصن
لغتنامه دهخدا
غصن . [ غ ُ ] (ع اِ) شاخ درخت که بر شاخ دیگر برآید، یا عام است . (منتهی الارب ). شاخه . شاخ درخت . (غیاث اللغات ) (دهار). شاخه هایی که از ساق درخت برآیند نازک باشند یا درشت . ج ، غُصون ، اَغصان ، غِصَنَه . (از اقرب الموارد). شاخ از شجر و گیاه ساق دار...
-
علی تهرانی
لغتنامه دهخدا
علی تهرانی . [ ع َ ی ِ ت ِ] (اِخ ) ابن خلیل بن ابراهیم بن محمدبن علی رازی تهرانی نجفی . وی فقیه و اصولی و اخباری بود و در سال 1226 هَ . ق . در نجف اشرف متولد شد و در 1296 هَ . ق . درهمانجا درگذشت . او راست : 1 - حاشیه بر تعلیقه ٔ بهبهانیة. 2 - حساب ا...
-
رکون
لغتنامه دهخدا
رکون . [ رُ] (ع مص ) میل کردن بسوی کسی و آرمیدن . قال اﷲ تعالی : و لاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار (قرآن 113/11). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آرام گرفتن و میل کردن به چیزی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). میل کردن به چیزی . (از ترجمان جرجا...
-
اغصان
لغتنامه دهخدا
اغصان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غُصن ، بمعنی شاخ درخت باشد که بر شاخ دیگر برآید یا عام است . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ِ غصن . آنچه از ساقه ٔ درخت برآید درشت باشد یا نازک . (از اقرب الموارد). ج ِ غُصن ، بمعنی شاخ درخت است . (غیاث اللغات از...
-
نشف
لغتنامه دهخدا
نشف . [ ن َ ] (ع مص ) رفتن و هلاک شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رفتن و تباه شدن مال کسی . (از اقرب الموارد). || رفتن آب در زمین . (از منتهی الارب ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). روان گردیدن آب به روی زمین . (از ناظم الاطباء). و ...
-
مندل
لغتنامه دهخدا
مندل . [ م َ دَ ] (اِ) خط عزیمت بود که معزمان کشند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 322). دایره ای را گویند که عزایم خوانان بر گرد خود بکشند و در میان آن نشسته عزایم و ادعیه خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). دایره ای که عزایم خوانان بر دور خود کشند و در ...