کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غصف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غصف
لغتنامه دهخدا
غصف . [ ] (ع اِ) صاحب ترجمه ٔ صیدنه آورد: ابوحنیفه گوید غصف بزرگ نشود چنانکه خرما، و بوریا که از برگ او ساخته شود او را اسمام گویند و یکی را از او «سمة» گویند، و یکی ازو تا بیست سال بدارد. لیث گوید: غصف درختی است در زمین هند که هیأت او به خرما مشابه...
-
واژههای همآوا
-
غسف
لغتنامه دهخدا
غسف . [ غ َ س َ ] (ع اِمص ) تاریکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ظلمت . (اقرب الموارد).
-
قصف
لغتنامه دهخدا
قصف . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قَصْفة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قصفة شود.
-
قصف
لغتنامه دهخدا
قصف . [ ق َ ص ِ ] (ع ص ) به دو نیمه شکسته . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || مرد زودشکن . (منتهی الارب ). الرجل السریعالانکسار عن النجدة. (اقرب الموارد).