کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غزل پردازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غزل پردازی
لغتنامه دهخدا
غزل پردازی . [ غ َزَ پ َ ] (حامص مرکب ) غزل سرایی . غزلبافی . غزل گویی .
-
واژههای مشابه
-
غزل برداشتن
لغتنامه دهخدا
غزل برداشتن . [ غ َ زَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) غزل سراییدن . غزل گفتن . غزل خواندن : غزل برداشته رامشگر رودکه پدرود ای نشاط و عیش پدرود. نظامی .مطرب از درد محبت غزلی خوش برداشت که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود.حافظ (از آنندراج ).
-
غزل پرداختن
لغتنامه دهخدا
غزل پرداختن . [ غ َ زَ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) غزل سراییدن . غزل گفتن . غزل بافتن : غزل پردازم اینک از دو بیت خود دو مصرع راکنم مطلع که حسن آفتاب از فرقدان بینی .عرفی (از آنندراج ).
-
غزل خواندن
لغتنامه دهخدا
غزل خواندن . [ غ َ زَ خوا / خادَ ] (مص مرکب ) غزل گفتن . غزل پرداختن : با سر همچو شیر نیز مخوان غزل زلفک سیاه چو قیر.ناصرخسرو.
-
غزل غزلها
لغتنامه دهخدا
غزل غزلها. [ غ َ زَ ل ِ غ َ زَ ] (اِخ ) نام کتابی از تورات . نشید الانشاد. سرود سلیمان . سیر سیرین . (فهرست ابن الندیم ). شیر هشیرم . صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: تفسیر لفظی غزل غزلها آن است که مقصود تزویج سلیمان به دختر فرعون یا براعیه ٔ جمیله می باشد،...
-
غزل گفتن
لغتنامه دهخدا
غزل گفتن . [ غ َ زَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) غزل سرودن . غزل پرداختن . تشبیب . تشبب : صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی .سعدی .
-
غزل ارسلان
لغتنامه دهخدا
غزل ارسلان . [ غ ِ زِ اَ س َ ] (اِخ ) قزل ارسلان . رجوع به همین نام شود : نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای تا بوسه بر رکاب غزل ارسلان دهد.ظهیر (از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 274).
-
غزل السعالی
لغتنامه دهخدا
غزل السعالی . [ غ َ لُس ْ س َ لا ] (ع اِ مرکب )لغت به معنی رشته ٔ دیوان بیابانی یا غولان است . بیرونی در الجماهر گوید: مخاطالشیطان است و آن الیاف پنبه ٔ کوهی ؛ یعنی حجرالفتیلة است . رجوع به الجماهر چ حیدرآباد دکن صص 200 - 201 و رجوع به حجرالفتیلة شود...
-
غزل پرداز
لغتنامه دهخدا
غزل پرداز. [ غ َ زَ پ َ ] (نف مرکب ) غزل سرا. غزلباف . غزل گو. غزلخوان .
-
غزل حصار
لغتنامه دهخدا
غزل حصار.[ غ ِ زِ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش کرج شهرستان تهران ، که در 15هزارگزی باختر کرج و 7هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ کرج - قزوین واقع است . جلگه ای و معتدل و مالاریائی است و 75 تن سکنه دارد که به زبان ترکی و فارسی سخن میگویند. آب آن ا...
-
غزل دان
لغتنامه دهخدا
غزل دان . [ غ َ ] (اِ مرکب ) سبدی که زنان در آن رشته را نگهدارند بر وقت دوختن . (آنندراج ).
-
غزل سرا
لغتنامه دهخدا
غزل سرا. [ غ َ زَ س َ ] (نف مرکب ) آنکه غزل سراید. غزلگو. غزلخوان . غزل پرداز : ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو غزل سرایی از من ملک ستایی . فرخی .زین روی باغ صف بتان ملک پرست ز آنروی صف رودزنان غزلسرای . فرخی .غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خندبنفشه زلف...
-
غزل سرایی
لغتنامه دهخدا
غزل سرایی . [ غ َ زَ س َ ] (حامص مرکب ) عمل غزلسرا. غزل سرودن . غزل گفتن . غزل خواندن : ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو غزل سرایی از من ملک ستایی . فرخی .گر پیشه کنم غزل سرایی او پیش نهد دغل درایی . نظامی .مجنون ز مشقت جدایی کردی همه شب غزل سرایی ....
-
غزل طراز
لغتنامه دهخدا
غزل طراز. [ غ َ زَ طَ ] (نف مرکب ) شاعر. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 219).