کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غزلیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غزلیات
لغتنامه دهخدا
غزلیات . [ غ َ زَ لی یا ] (ع اِ) مأخوذ از تازی به معنی سروادها و غزلها. (ناظم الاطباء). از روی قیاس میتوان آن را جمع غزلیه دانست ، ولی اصطلاحاً جمع غزل محسوب میشود. کلمات : ادبیات ، غزلیات ، رباعیات ، عملیات ، تجربیات و ریاضیات هرچند در اصل ، جمعِ ا...
-
جستوجو در متن
-
ژوستن ماک کارتی
لغتنامه دهخدا
ژوستن ماک کارتی . [ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از مترجمین غزلیات حافظ.
-
طماس
لغتنامه دهخدا
طماس . [ طُ ] (اِخ ) هاید. از مترجمین غزلیات حافظ به لاتینی . (از سعدی تا جامی ص 331).
-
خاصه بک
لغتنامه دهخدا
خاصه بک . [ ص َ / ص ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بزرگ . بزرگوار. لقبی از القاب ترکان است و در دوره ٔ قاجاریه نیز بوده و آن مرکب از خاصه ٔ عربی و بک ترکی است : آنکه گرفت دست تو خاصه بک زمان بود. مولوی (غزلیات ).باده ٔ خاص درفکن خاصه بک خدا توئی .مولوی (غزل...
-
روسو
لغتنامه دهخدا
روسو. [ س ُ ] (اِخ ) ژان باتیست ... شاعر فرانسوی که در 1617م . در پاریس متولد شد و در 1741 در بروکسل درگذشت غزلیات و هجویات او در ادبیات فرانسه مشهور است رجوع به لاروس شود.
-
خویشتن پرستیدن
لغتنامه دهخدا
خویشتن پرستیدن . [ خوی / خی ت َ پ َ رَ دَ ] (مص مرکب ) خودپرستیدن . خودخواه بودن . خودپسندی کردن . خود را پسندیدن : تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم .سعدی (غزلیات ).
-
صبیح
لغتنامه دهخدا
صبیح . [ ص َ ] (اِخ ) وی یکی از متأخران شعرای عثمانی و از مردم استانبول و از کتاب گمرک غلطه است و به سال 1198 هَ . ق . درگذشت . غزلیات و قصائد و تواریخ جامع و دیوان مرتبی دارد. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
شادی بردن
لغتنامه دهخدا
شادی بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) شاد بودن . شاد شدن : گر در دهان دشمن و گر در کمند شیرشادی برد ز کار کسی کاشنای تست .سعدی (غزلیات ).
-
نایب الصدر افشار
لغتنامه دهخدا
نایب الصدر افشار. [ ی ِ بُص ْ ص َ رِ اَ ] (اِخ ) (آقا...) محمدرحیم . از عرفا وشعرای قرن سیزدهم است ، دیوان غزلیات دارد. به سال 1285 هَ . ق . وفات کرده است . (از المآثر و الاَّثار).
-
اشرف
لغتنامه دهخدا
اشرف . [ اَ رَ ] (اِخ ) مراغی . از شاعران قرن نهم هجرت بود و کلمات قصار حضرت علی (ع ) را بنظم پارسی ترجمه کرد. اشعار وی از قصاید و رباعیات و غزلیات و مقطعات و غیره دو برابر کتاب خمسه ٔ نظامی است . (از ریحانةالادب ).
-
اوحد سبزواری
لغتنامه دهخدا
اوحد سبزواری . [ اَ ح َ دِ س َ زَ ](اِخ ) یکی از مشاهیر شعرا و منجمان ایران است . در تاریخ 868 هَ . ق . در 81 سالگی درگذشته و دیوانی مشتمل بر قصاید و غزلیات دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
خفقان کردن
لغتنامه دهخدا
خفقان کردن . [ خ َ ف َ ک َ دَ ](مص مرکب ) دل به طپش افتادن . طپیدن دل : زنهار از آن دبدبه ٔ کوس رحیلت چون رایت منصور چه دلها خفقان کرد.سعدی (غزلیات ).
-
دارو کردن
لغتنامه دهخدا
دارو کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درمان کردن . مرهم نهادن : گفت هر دارو که ایشان کرده اندآن عمارت نیست ، ویران کرده اند. مولوی .مقبل امروز کند داروی درد دل ریش که پس از مرگ میسرنشود درمانش .(غزلیات سعدی ).
-
عاشق اصفهانی
لغتنامه دهخدا
عاشق اصفهانی . [ ش ِ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) مؤلف مجمع الفصحاء آرد: نام او آقامحمد و شغل وی خیاطت و حالتش قناعت طبعش عالی و اشعارش حالی در شیوه ٔ غزل سرایی طرزی دلپسند دارد. معاصر هاتف و آذر بوده است و او راست : دیوان غزلیات . گویند اشعار او به ده هزار ...