کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غریب شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غریب شدن
لغتنامه دهخدا
غریب شدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غریب گردیدن . غرابت . (تاج المصادر بیهقی ). اغتراب . رجوع به معانی غریب شود.
-
واژههای مشابه
-
غریب حدیث
لغتنامه دهخدا
غریب حدیث . [ غ َ ب ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به غریب الحدیث شود.
-
غریب شاه
لغتنامه دهخدا
غریب شاه . [ غ َ ] (اِخ ) رجوع به جمال الدین و رجوع به شدالازار ص 413 و حاشیه ٔ آن شود.
-
غریب شاهی
لغتنامه دهخدا
غریب شاهی . [ غ َ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، که در 15 هزارگزی جنوب خاوری سارودئیه سر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه قرار دارد. سکنه ٔ آن پنج تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
غریب شمردن
لغتنامه دهخدا
غریب شمردن . [ غ َ ش ُ / ش ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) عجیب و نادر شمردن . استغراب . رجوع به غریب شود.
-
غریب قرآن
لغتنامه دهخدا
غریب قرآن . [ غ َ ب ِ ق ُرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به غریب القرآن شود.
-
غریب کندی
لغتنامه دهخدا
غریب کندی . [ غ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، که در 16هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 500گزی باختر راه ارابه رو ترکمان قرار دارد زمین آن جلگه و هوای آن معتدل است و دارای 66 تن سکنه است که شیعه اند و به زبان ترکی...
-
غریب گز
لغتنامه دهخدا
غریب گز. [ غ َ گ َ ] (اِ مرکب ) جانورکی که غسک و ساس نیز گویند. (ناظم الاطباء) . نوعی کنه که در دامغان هست و گزیدگی آن بیماری ممتد و گاه منجر به هلاکت گردد، و نوعی از آن در میانج هست که آن را مَلَه نامند. این حشره غالباً در کاروانسراهای راه تهران به ...
-
غریب محله
لغتنامه دهخدا
غریب محله . [ غ َ م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یخکش بخش بهشهر شهرستان ساری که در 24هزارگزی جنوب خاوری بهشهر قرار دارد. محلی کوهستانی و جنگلی است و هوای آن معتدل مرطوب است و سکنه ٔ آن 610 تن هستند که شیعه اند و به زبان مازندرانی و فارسی س...
-
غریب مزرعه
لغتنامه دهخدا
غریب مزرعه . [ غ َ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کوهپایه ٔ بخش آبیک شهرستان قزوین ، که در 27هزارگزی شمال باختری آبیک و در 12هزارگزی راه شوسه قرار دارد. محلی کوهستانی و سردسیر است وسکنه ٔ آن 125 تن می باشد که شیعه و فارسی زبان اند. آب آن از چ...
-
غریب مهربان
لغتنامه دهخدا
غریب مهربان . [ غ َ م ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام ، که در 18هزارگزی جنوب خاوری چرداول کنار راه مالرو شیروان واقع است . محلی کوهستانی و گرمسیر است و سکنه ٔ آن 55 تن شیعه ٔ کردهستند آب آن از رودخانه ٔ چرداول ت...
-
غریب نمودن
لغتنامه دهخدا
غریب نمودن . [ غ َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) عجیب جلوه کردن . شگفت به نظر آمدن . غریب آمدن : مینماید عکس می در رنگ روی مهوشت همچو برگ ارغوان بر صفحه ٔ نسرین غریب . حافظ.رجوع به غریب آمدن شود.
-
غریب آباد
لغتنامه دهخدا
غریب آباد. [ غ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لادیز بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان ، که در 24هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 6هزارگزی باختر راه فرعی میرجاوه به خاش قرار دارد. سکنه ٔآن 49 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
غریب آباد
لغتنامه دهخدا
غریب آباد. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان که در 24هزارگزی جنوب باختری علی آباد واقع است . کوهستانی و سردسیر است و سکنه ٔ آن 50 تن و شیعه ٔ فارسی زبانند، آب آن از چشمه سار تأمین می شود و محصول آنجا غلات و حبوبات می ب...