کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غروب افتاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غروب شدن
لغتنامه دهخدا
غروب شدن . [ غ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غایب شدن . فروشدن . غروب کردن آفتاب و جز آن . عَرَج ؛ غروب شدن آفتاب . غمس ؛ غروب شدن نجم . (منتهی الارب ). رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 255 و رجوع به غروب کردن شود.
-
غروب کردن
لغتنامه دهخدا
غروب کردن . [ غ ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) ناپدید شدن .غایب شدن . فروشدن آفتاب و ماه و جز آن : غروب کرده سپهر کمال را خورشیدلباس نیلی از آن همچون آسمان دارم . درویش واله ٔ هروی (از آنندراج ).- امثال :آفتاب در ملکش غروب نمی کند ؛ یعنی شرق و غرب زمین در حیط...
-
غروب کوک
لغتنامه دهخدا
غروب کوک . [ غ ُ ] (ص مرکب ) ساعتی که کوک آن غروب و طلوع خورشید را معین می کند. مقابل ظهرکوک .
-
تنگ غروب
لغتنامه دهخدا
تنگ غروب . [ ت َ گ ِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزدیک غروب . تمام نزدیک غروب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).رجوع به تنگ کلاغ پر و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
آفتاب
لغتنامه دهخدا
آفتاب . (اِ مرکب ) (از: آف ، مِهر، خور + تاب ، فروغ ، نور) نور شمس . خورشید. مقابل سایه : شخصی نه چنان کریه منظرکز زشتی او خبر توان دادوآنگه بغلی نعوذباﷲمردار بر آفتاب مرداد. سعدی . || (اِخ ) توسعاً، بزرگترین کوکب آسمان زمین که هر صبح طالع شود و روی ...