کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرن
لغتنامه دهخدا
غرن . [ غ َ رَ ] (اِ) بانگ و دمدمه و نوحه در وقت گریستن . (برهان قاطع)(آنندراج ). بانگ نوحه و گریستن . مخفف غرنگ . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). بانگ و دمدمه ٔ گریستن بود در گلو. (فرهنگ اسدی ) (از جهانگیری ) (از اوبهی ) : دو دستم به سستی چو پوده پیازدو ...
-
غرن
لغتنامه دهخدا
غرن . [ غ َ رَ ] (ع اِ) مرغی است ، یا عقاب ، یا مرغی است شبیه عقاب . ج ، اَغران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عقاب نر، راجز گوید: «قد عجبت من سهوم و غرن ». || غراب نر. || مرغ عقعق نر . (اقرب الموارد). || خرچنگ . (منتهی الارب ). سرطان . (اقرب الموارد)....
-
غرن
لغتنامه دهخدا
غرن . [ غ َ رِ ] (ع ص ) سست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضعیف . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است به مصر. (منتهی الارب ).
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است در یمامه . (منتهی الارب ).
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ ] (اِخ ) قریه ای است از نواحی بغداد میان قطربل و مزرفة. (معجم البلدان ). دهی است میان قُطربل و مرزفة، و از آن است خالدبن زید. (منتهی الارب ).
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ ] (اِخ ) کوهی است به آفریقا. (منتهی الارب ). و در فتوحات اسلامی از آن یاد شده است . (معجم البلدان ).
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ ] (اِخ ) کوهی است مشرف بر عرفات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم البلدان ). غوری گوید: و آن میقات مردم یمن و طایف است و آن را قرن المنازل گویند، عمربن ابی ربیعه گوید : اء لم تسأل الربع ان ینطقابقرن المنازل قد اخلقا.و قاضی گوید: قرن ...
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ ] (ع اِ)شاخ و سرون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). تندی سر مردم که جای سرون حیوان است . (منتهی الارب )(آنندراج ). جای شاخ از سر انسان . (اقرب الموارد).- وحیدالقرن ؛ کرگدن است که دارای یک شاخ است . (اقرب الموارد).|| یک سوی سر....
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ ] (ع مص ) چیزی را به چیزی بستن . || پیوستن چیزی را به چیزی . || دو ستور را در یک رسن باهم بستن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). دو ستور را در یک یوغ فراهم آوردن . || میان حج و عمره جمع کردن . (اقرب الموارد). || سم پای اسب بر جا...
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ / ق َ رَ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک طائف ، یا تمامی وادی آن که میقات اهل نجد است به جهت احرام حج . (منتهی الارب ). جوهری گوید: قَرَن ، میقات مردم نجد است ، و از آن است اویس قرنی ، و غوری گوید: اویس منسوب است به بنی قرن ، و دیگران این کلمه ر...
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ رَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) کوهی است که در آن جنگی میان خثعم و بنی عامر بوده و بنی عامر پیروزی یافته . (مجمع الامثال میدانی ). کوهی است معروف که یوم بنی قرن در آن بوده است ، عبداﷲبن قیس گوید : طعن الامیر بأحسن الخلق و غدوا بلبک مطلع الشرق ...
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ رَ ] (اِخ ) ابن رومان بن ناحیةبن مراد. پدر تیره ای است . اویس قرنی از این تیره است . (از منتهی الارب ).
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ رَ ] (اِخ ) قبیله ای است از یمن . (معجم البلدان ).