کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غرفات
لغتنامه دهخدا
غرفات . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غرفة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). غُرُفات . غُرَفات . غُرَف . (اقرب الموارد). رجوع به غرفة شود.
-
غرفات
لغتنامه دهخدا
غرفات . [ غ ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ غرفة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). غُرُفات . غُرفات . غُرَف . (اقرب الموارد). رجوع به غرفة شود.
-
غرفیة
لغتنامه دهخدا
غرفیة. [ غ َ فی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث غرفی : مزادة غرفیة؛ توشه دان به غرف پیراسته . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ).
-
غلف
لغتنامه دهخدا
غلف . [ غ َ ] (ع مص ) در غلاف کردن شیشه را. (منتهی الارب ). در غلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). پوشانیدن شیشه و در غلاف کردن آن . (از اقرب الموارد). || غالیه به کار داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). غالیه کردن موی و ریش را. (منتهی الارب ) (آن...
-
غرفة
لغتنامه دهخدا
غرفة. [ غ َ ف َ ](ع اِ) یکبار بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم مرة از غَرف . (تاج العروس ). || یکبار فریز کردن موی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || یکبار آب برداشتن به دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
غرفة
لغتنامه دهخدا
غرفة. [ غ ِ ف َ ] (ع اِ) هیأت آب به دست گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از برداشتن آب به دست . (غیاث اللغات ). || نعل . ج ، غِرَف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعل و کفش . (ناظم الاطباء).
-
آشکوی
لغتنامه دهخدا
آشکوی . (اِ) قصر و مکان عالی : توئی که از غرف آشکوی طارم چرخ نزول یافت بایوان جد تو تنزیل . استاد.در فرهنگها کلمه ٔ فوق و معنای مذکور آمده و شعر استاد ناشناس را هم مثال آورده اند و ظاهراً این صورت مصحف آشکوب باشد.
-
اغتراف
لغتنامه دهخدا
اغتراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آب به مشت برگرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با دست آب برگرفتن . غَرف . (از اقرب الموارد). از کف آب خوردن و آب به مشت برگرفتن . (آنندراج ).
-
حبج
لغتنامه دهخدا
حبج . [ ح َ ب َ ] (ع مص ) درد شکم گرفتن شتر را از خوردن عرفج . غرف . || (اِ) داغی بر تهیگاه شتر. || سده ٔ پشکل در شکم . (منتهی الارب ).
-
غراف
لغتنامه دهخدا
غراف . [ غ َرْ را ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از غرف . (اقرب الموارد). رجوع به غرف شود. || اسب فراخ گام گشاده رو. (منتهی الارب ): فرس غراف ؛ یعنی اسبی که گشاده گام و قوائم وی گیرا باشد. رحیب الشحوة کثیرالاخذ بقوائمه . (اقرب الموارد). || نهر بسیارآب . (منت...
-
غرفات
لغتنامه دهخدا
غرفات . [ غ ُ رُ ] (ع اِ) ج ِ غرفة. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (اقرب الموارد). غُرفات . غُرَفات . غُرَف . (اقرب الموارد) : و هم فی الغرفات آمنون (قرآن 37/34).چون غرفات هشت خلد نه درت از مرتبی چون طبقات نه فلک شش سویت از منظمی .حسین آوی (...
-
عضاهة
لغتنامه دهخدا
عضاهة. [ ع ِ هََ ] (ع اِ) بزرگترین ازدرخت ، یا آن خمط است ، یا هر درخت خاردار، یا درخت خاردار بزرگ و دراز مانند مغیلان . (منتهی الارب ). هر درخت بزرگی که دارای خار باشد مانند غرف و طلح و سلم و سدر و سیال و سلم و ینبوب و قتاد و کهنبل و غرب و عوسج و شو...
-
غرفة
لغتنامه دهخدا
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (ع اِ) یک مشت آب . ج ، غِراف ، و هو اسم للمفعول لانک ما لم تغرفه لاتسمیه غرفة. (منتهی الارب ). به قدر یک مشت . (غیاث اللغات ). یک کف دست آب برداشته . (مجمل اللغة). یک کف آب . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنچه از آب و یا امثال آن با کف ...
-
نقیر
لغتنامه دهخدا
نقیر. [ ن َ ] (ع اِ)جوی استه ٔ خرما. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101). چاهک دانه ٔ خرما. (صراح ) (ناظم الاطباء). چاهک پشت خسته ٔ خرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاهک پشت هسته ٔ خرما. (ناظم الاطباء). چاهک خرد که بر پشت تخم خرما باشد. (از غیاث اللغات ). ...
-
صوم
لغتنامه دهخدا
صوم . [ ص َ ] (ع مص ) بازایستادن از خوردن . (منتهی الارب ). روزه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).- صوم رمضان ؛ روزه ٔ ماه رمضان . در نفائس الفنون آرد: بدان که سبب صوم رمضان رؤیت هلال رمضان است یا گذشتن سی روز از شعبان و...