کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرفج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرفج
لغتنامه دهخدا
غرفج . [ غ ُ ف ُ ] (اِ) درمنه و آتشگیره . (برهان قاطع) (آنندراج ). درمنه که آتش زود در او گیرد. گرفج . (فرهنگ رشیدی ). رجوع به درمنه شود. || هر هیزمی که زود آتش در آن افتد، وبه عربی ابوسریع خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
حبةالمبارکة
لغتنامه دهخدا
حبةالمبارکة. [ ح َب ْ ب َتُل ْ م ُ رَ ک َ ] (ع اِ مرکب ) شونیز. بشمة. سویداء. کلونجی . سیاه تخمه . سیاه دانه . حبةالبراکة. غَرفج . خونجک . بوغنج . حبةالسوداء .
-
حبةالسوداء
لغتنامه دهخدا
حبةالسوداء. [ ح َب ْ ب َ تُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) شونیز. نانخواه . شینیز. شونوز. شهنیز. حبةالمبارکة. کبودان . کِرنج . سویداء. کلونجی .(فهرست مخزن الادویه ). سیاه تخمه . سیاه دانه . حبةالبراکة. غرفج . خونجک . بوغنج . || صاحب مخزن در فهرست گوید: حب ّ (...